پژوهشهای میان رشته ای ادبی
نعیمه آقانوری؛ مهبود فاضلی؛ شکوه السادات حسینی؛ حسین آقاحسینی
چکیده
این مقاله با روش تحلیلی، به بررسی تطبیقی اشعار سپیده کاشانی، شاعر پایداری ایران و فدوی طوقان، شاعر پایداری فلسطین از دیدگاه نظریه تحلیل گفتمانی لاکلائو و موفه میپردازد. شعر پایداری در دهههای اخیر خصوصاً در ایران و فلسطین مورد توجه ویژه واقعشده و رشد کمّی و کیفی قابل ملاحظهای داشته است. این نوع شعر به دلیل تقابل با جبهه دشمن، ...
بیشتر
این مقاله با روش تحلیلی، به بررسی تطبیقی اشعار سپیده کاشانی، شاعر پایداری ایران و فدوی طوقان، شاعر پایداری فلسطین از دیدگاه نظریه تحلیل گفتمانی لاکلائو و موفه میپردازد. شعر پایداری در دهههای اخیر خصوصاً در ایران و فلسطین مورد توجه ویژه واقعشده و رشد کمّی و کیفی قابل ملاحظهای داشته است. این نوع شعر به دلیل تقابل با جبهه دشمن، تصویری دقیق از دیگری به نمایش میگذارد و مرز خود با دیگری را پررنگ میسازد. نمایش خود و دیگری که عاملی مؤثر در تعریف هویت ملّی است، در اشعار کاشانی و طوقان قابل تأمل است. این پژوهش بر اساس نظریه گفتمان لاکلائو و موفه به این سؤال اصلی پاسخ میدهد که در شعر کاشانی در مجموعه شعر «پروانههای شب» و شعر طوقان در مجموعه «تموز والشیء الآخر»، تاریکی و روشنایی چه نقشی در مرزبندی با دیگری دارد؟ و به این نتیجه میرسد که در شعر مقاومت ایران و فلسطین، اشتراکات مفهومی مرتبط با نور و ظلمت با روشهای مختلف ادبی در قالب برجستهسازی، حاشیهرانی و مانند آن نمود یافته و توانسته مرز خود با دیگری را به مخاطب اشعار نشان دهد و از این طریق به تشویق آنان به مبارزه یا دفاع از خود بپردازد.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
فاطمه تقینژاد؛ محتشم محمدی؛ علی محمد محمودی
دوره 6، شماره 12 ، مهر 1403
چکیده
یکی از ساختارهای بنیادی در شعر رُزا جمالی و غادهالسّمّان تفکر اسطورهای است. از آنجا که این دو شاعر از لحاظ شیوۀ استفاده از واژگان و عناصر زبانی زنانه شباهتهای بسیاری با هم دارند، اشعارشان از جنبۀ عناصر زبانی مشترک و دارای کهن الگو، تحلیل تطبیقی شده است؛ بنابراین روش انجام پژوهش تطبیقی و با رویکرد توصیفی- تحلیلی بوده است. یافتهها ...
بیشتر
یکی از ساختارهای بنیادی در شعر رُزا جمالی و غادهالسّمّان تفکر اسطورهای است. از آنجا که این دو شاعر از لحاظ شیوۀ استفاده از واژگان و عناصر زبانی زنانه شباهتهای بسیاری با هم دارند، اشعارشان از جنبۀ عناصر زبانی مشترک و دارای کهن الگو، تحلیل تطبیقی شده است؛ بنابراین روش انجام پژوهش تطبیقی و با رویکرد توصیفی- تحلیلی بوده است. یافتهها نشان میدهد هر دو شاعر بر اساس اندیشه و عاطفۀ زنانه از عناصر و جلوههای طبیعت استفاده کردهاند و حضور این عناصر و مفاهیم مثل زمین، دهلیز، دریا، اقیانوس، درخت و ... ریشۀ کهنالگویی دارند؛ درواقع هر دو شاعری دارای سرشت و ذهنیتی متأثر از ضمیر ناخودآگاه هستند و تصاویر شعر آنها فراتر از مرزها و محدودیتهای مردسالارانه محسوب میشود. همچنین عناصر کهنالگویی زنانه (رویش، زایش، حیات، جاودانگی و مرگ) در اشعار این شاعران برجسته است. رزا جمالی، زایش و حیات را از طریق تشبیه خود به کلمۀ زنانه «زمین» و غادهالسمان جاودانگی زنانه را از طریق همانند دانستن خود با «درخت و جنگل» نشان داده است. از لحاظ ذهنیت زنانه باید گفت زبان جمالی نسبت به زبان غاده مبهمتر و زنانهتر است. همچنین وحدت و جاودانگی در شعر جمالی بیشتر از غاده دیده میشود.کلمات کلیدی: ادبیات تطبیقی؛ رزا جمالی؛ غادهالسمان؛ طبیعت؛ اسطوره؛ کهنالگو
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
نرگس جعفری؛ سید محسن حسینی موخر؛ سید علی قاسم زاده
دوره 6، شماره 12 ، مهر 1403
چکیده
روانشناسی کمال، با موضعگیری در مقابل دو مکتب مطرح زمان خویش، یعنی رفتارگرایی و روانکاوی، کوشید جنبههای مغفول ماهیت انسان را در کانون توجه خود قرار دهد و در همین راستا بود که دو روانشناس مشهور، آبراهام مزلو و اریک فروم، در پژوهشها و تحقیقات خود، نظریة «هنر بودن» را مطرح کردند؛ یعنی هنر به کارگیری تمامی تواناییهای آدمی ...
بیشتر
روانشناسی کمال، با موضعگیری در مقابل دو مکتب مطرح زمان خویش، یعنی رفتارگرایی و روانکاوی، کوشید جنبههای مغفول ماهیت انسان را در کانون توجه خود قرار دهد و در همین راستا بود که دو روانشناس مشهور، آبراهام مزلو و اریک فروم، در پژوهشها و تحقیقات خود، نظریة «هنر بودن» را مطرح کردند؛ یعنی هنر به کارگیری تمامی تواناییهای آدمی که تنها از طریق رهایی از «داشتن» ها یعنی، خودشیفتگی، خودخواهی و خودپسندی میتوان به آن دست یافت. گفتنی است که فروم صراحتا واژة «داشتن« را به کار برده؛ اما مزلو «داشتن» را با هرمی از سلسلهمراتب نیازها نشان میدهد که برای رسیدن به خودشکوفایی باید تا حد لازم آنها را برآورده کرد. از طرف دیگر به دلیل توجه ویژه غزالی به انسان و کمال او، در کتاب عرفانی و اخلاقیای چون کیمیای سعادت، میتوان این نظریه را واکاوی کرد. این پژوهش بر آن است تا با روش تحلیل محتوای کیفی و شیوة استقرایی شکل فرهنگ «داشتن» و هنر «بودن» در اندیشة غزالی و روانشناسان کمال را مشخص کند. یافتهها حاکی از آن است که غزالی همچون روانشناسان کمال، با شناخت جامعی که از انسان دارد به نیازها و لذایذ او توجه داشته؛ اما ماندن در آنها را شایستة انسان نمیداند و باور دارد انسان برای هدفی والاتر خلق شده است که آن هدف را با جلوههایی از «بودن» نشان میدهد؛ هرچند به دلیل نوع نگاه «خدامحور» و «انسانمحور» این دو دیدگاه تفاوتهایی با هم دارند.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
ابراهیم خدایار؛ سمیرا شفیعی
دوره 6، شماره 12 ، مهر 1403
چکیده
تنوّع موضوعات و پراکندگی تحقیقات انجامشده در زمینۀ معراجنامهها، چشمانداز گستردهای در دو دهۀ اخیر پیش روی پژوهشگران میانرشتهای در ایران گشودهاست. در جستار حاضر، به روش فراتحلیل، این پژوهشها و سیر نگارش آنها را شناسایی، دستهبندی و بررسی کردیم. دستاوردهای این پژوهش آیندهپژوهی در زمینۀ تحقیقات حوزۀ معراج ...
بیشتر
تنوّع موضوعات و پراکندگی تحقیقات انجامشده در زمینۀ معراجنامهها، چشمانداز گستردهای در دو دهۀ اخیر پیش روی پژوهشگران میانرشتهای در ایران گشودهاست. در جستار حاضر، به روش فراتحلیل، این پژوهشها و سیر نگارش آنها را شناسایی، دستهبندی و بررسی کردیم. دستاوردهای این پژوهش آیندهپژوهی در زمینۀ تحقیقات حوزۀ معراج را هدفمند کرده، مسیر انتخاب موضوع مناسب پژوهشی را برای پژوهشگران علاقهمند به این حوزه روشنتر خواهد کرد. براساس نتایج تحقیق، معراج تا به امروز، در حوزههای ادبی، دینی، تاریخی - اسطورهشناختی، عرفانی، فلسفی، هنری و بینارشتهای، موضوع پژوهشهای محض متعددی بوده است. این تحقیقات عموماً با روش توصیفی تحلیلی، رویکرد تطبیقی و مقایسهای، و بر مبنای ساختارِ مقدمه، بحث، نتیجه و منابع نشر یافتهاند؛ با اینهمه، جای خالی پارهای از رویکردهای پژوهشی در آنها دیده میشود: بررسی معراج از منظر رویکردهای نوین نقد ادبی و بینامتنی؛ درک عناصر اعتقادی اعصار مختلف؛ پیگیری مباحث نمادین حکمی، عرفانی و مذهبی در معراجنگاریها؛ درک دیدگاه فقهای ادیان مختلف در باب معراج؛ ردیابی آیات و احادیث معراج در آثار مختلف؛ غنی کردن منابع مطالعاتی در حوزۀ معراج؛ رسیدن به الگوی جهانی قابل قبول برای بررسی معراجنامهها و معراجنگاریها؛ درک بهتر ایدئولوژی معراجنویسان و معراجنگاران؛ و درک انواع فضاسازیها در معراجنگاریها بخشی از این رویکردهاست.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
فاطمه زمانی؛ ابراهیم کنعانی
دوره 6، شماره 12 ، مهر 1403
چکیده
مسألۀ سبک زندگی، یکی از مباحث مهمی است که در نشانهشناسی اجتماعی طرح میشود. جایگاه سوژه بهمنزلۀ ساحتی گفتمانی بازنمایی میشود که در تعاملات بینسوژهای زیسته و در بستری گفتمانی تحقق پذیرفتهاست. این ساحت گفتمانی، بر قراردادهای اجتماعی- فرهنگی استوار است که براساس آن، سوژه با ابژهها و کنشهای دیگر تعامل برقرار میکند. اریک ...
بیشتر
مسألۀ سبک زندگی، یکی از مباحث مهمی است که در نشانهشناسی اجتماعی طرح میشود. جایگاه سوژه بهمنزلۀ ساحتی گفتمانی بازنمایی میشود که در تعاملات بینسوژهای زیسته و در بستری گفتمانی تحقق پذیرفتهاست. این ساحت گفتمانی، بر قراردادهای اجتماعی- فرهنگی استوار است که براساس آن، سوژه با ابژهها و کنشهای دیگر تعامل برقرار میکند. اریک لاندوفسکی، نشانهشناس اجتماعی، در بررسی ارتباطات اجتماعی، براساس ارتباط گروه «مرجع» و «دیگری»، چهار نوع «سبک مختلف زندگی» را شناسایی کردهاست که عبارتند از سبک زندگی «اسنوب»، «داندی»، «آفتابپرست» و «خرس». سابقۀ طولانی نظام طبقاتی در ایران و تداوم آن در دوران اسلامی تا پیش از مشروطیت، سبکهای زندگی متفاوتی را سازماندهی کردهاست. در آثار ادبی و بهویژه آثار تعلیمی برخورد گروه حاکم با گروههای زیردست انعکاس یافتهاست. کلیله و دمنه نیز از جمله آثاری است که به شیوهای تمثیلی و نمادین ارتباط گروه حاکم و زیردست در آن بازنمایی شدهاست. مقالۀ حاضر با استفاده از رویکرد اریک لاندوفسکی به بررسی سبکهای مختلف زندگی در باب «شیر و گاو» کلیله و دمنه پرداختهاست. نتیجۀ بررسی حاضر نشان میدهد که دمنه اسنوبوار با شبیهسازی خود با گروه مرجع دو نوع سبکزندگی درباریان( فدائیان و غدراندیشان) را بازنمایی میکند. کنش رفتاری کلیله نیز همانند «داندی» به تمایز از گروه مرجع درباری تمایل دارد. گاو نیز ابتدا همانند «آفتابپرست» بهناچار به تقلید از گروه مرجع میپردازد و در پایان همانند «خرس» با رفتاری نابهنجار موجب هلاکت خویش میگردد. شیر که نماد قدرت مطلق است با در پیش گرفتن سبک رفتاری نابهنجار «خرس» از خصوصیات پادشاه مطلوب فاصله میگیرد.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
ساچلی امامی علی بنه سی؛ شهرام همت زاده
دوره 6، شماره 12 ، مهر 1403
چکیده
چکیده:آثار ادبی و مسائل اجتماعی با هم ارتباط تنگاتنگی دارند. چنانکه با بررسی آثار بزرگ ادبی می توان به نکات ظریف اجتماعی پی برد. از جمله مسائل مهمی که همواره در طول تاریخ ذهن بشر را به خود مشغول داشته مساله زن و جایگاه او در جوامع مختلف می باشد.بر این اساس این مقاله درصدد است تا با مطالعه مضمون جنسیت زدگی در دو اثر از صادق هدایت «زنی ...
بیشتر
چکیده:آثار ادبی و مسائل اجتماعی با هم ارتباط تنگاتنگی دارند. چنانکه با بررسی آثار بزرگ ادبی می توان به نکات ظریف اجتماعی پی برد. از جمله مسائل مهمی که همواره در طول تاریخ ذهن بشر را به خود مشغول داشته مساله زن و جایگاه او در جوامع مختلف می باشد.بر این اساس این مقاله درصدد است تا با مطالعه مضمون جنسیت زدگی در دو اثر از صادق هدایت «زنی که مردش را گم کرد» و آنتوان چخوف «بانو با سگ ملوس» روابط فکری و ادبی این دو نویسنده را تطبیق و بررسی نماید. در حقیقت از طریق ترکیب مطالعات میان رشته ای زنان و ادبیات داستانی مسائل و پرسش های مطرح می شود که از اهداف هر دو رشته است. برای این منظور با تحلیل محتوا از نوع جهت دار، عناصر زبانی جنسیت زده را طبق مفاهیم مدل پاک نهاد جبروتی و پایه های ارزشی فمنیسم از متن اصلی هر دو داستان استخراج٬ دسته بندی و کدگذاری کرده و به تفسیر آنها پرداختیم.با توجه به فراوانی واژگان جنسیت زده داستان هدایت از لحاظ زبانی کاملا جنسیت زده است و او از این ابزار برای به تصویر کشیدن جامعه مردسالار عصر خود به خوبی بهره برده است.این درحالی است که در داستان چخوف واژگان جنسیت زده محدودتری به کار رفته و با نزدیک شدن به پایان داستان از میزان استفاده از واژگان کاسته شده است.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
افسانه غیاثوند؛ مهرداد اکبری گندمانی
دوره 6، شماره 12 ، مهر 1403
چکیده
هر روایتی از عناصری تشکیل شده است که این عناصر روایی نیز با تکیه بر روایتشنو و مفاهیم کانونی شده در آن، شکل و شیوههای خاصی به خود میگیرند. بلاغت روایت، ناظر بر تأثیرگذاری روایت بر روایتشنو است که این مهم نیز نشان از خلق آگاهانۀ روایتها برای انتقال مفاهیم دارد. قصههای مجید از جمله آثار داستانی هستند که با محور بازنمایی جهان ...
بیشتر
هر روایتی از عناصری تشکیل شده است که این عناصر روایی نیز با تکیه بر روایتشنو و مفاهیم کانونی شده در آن، شکل و شیوههای خاصی به خود میگیرند. بلاغت روایت، ناظر بر تأثیرگذاری روایت بر روایتشنو است که این مهم نیز نشان از خلق آگاهانۀ روایتها برای انتقال مفاهیم دارد. قصههای مجید از جمله آثار داستانی هستند که با محور بازنمایی جهان معرفتی کودک و نوجوان و متناسب با دنیای ذهنی آنها خلق شده است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و بر اساس مطالعات بینارشتهای در پی تبیین نقش بلاغت در روایت این قصههاست. نتایج پژوهش، حاکی از آن است که: هوشنگ مرادی کرمانی در قالب شخصیتی درون داستانی (راوی خردسال) در خلق روایت به اقتضائات دنیای کودک و نوجوان و زبان خاص روایت-های آنها پایبند بوده و در خلق تصاویر از امور ملموس و محسوس که سازگاری زیادی با جهان معرفتی کودک و نوجوان دارد، بهره برده است. توجه به روایتشنو در این قصهها باعث شده است که زبان و بیان قصهها، بلاغت نهفته در آنها، سازوکارهای روایی و مفاهیم کانونی شده در آنها، متناسب با روایتشنو بکار گرفته شوند.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
جعفر فسائی؛ سمیه رضایی
دوره 6، شماره 12 ، مهر 1403
چکیده
اسطوره در غالب تعاریف، به خواستهای جمعی انسانها تعبیر شدهاست. این خواستها گاه به منظور تفسیر و توجیه پدیدههای اسرارآمیز طبیعت، گاه در شکل ضدروایتی در برابر روایت نیستی و مرگ و گاه در شمایل آمال و خواستهای دور از دسترس انسان، تبلور یافته است. در کنار این طیف از تعاریف، و بر مبنای رویکردهای فکری-فلسفی معاصر حول محور مفاهیمی ...
بیشتر
اسطوره در غالب تعاریف، به خواستهای جمعی انسانها تعبیر شدهاست. این خواستها گاه به منظور تفسیر و توجیه پدیدههای اسرارآمیز طبیعت، گاه در شکل ضدروایتی در برابر روایت نیستی و مرگ و گاه در شمایل آمال و خواستهای دور از دسترس انسان، تبلور یافته است. در کنار این طیف از تعاریف، و بر مبنای رویکردهای فکری-فلسفی معاصر حول محور مفاهیمی از قبیل قدرت و ایدئولوژی، اسطورهها را میبایست نه الزاماً برآمده از ذهن جمعی انسان پیشامدرن با کارکردهای فوق، بلکه نوعی گفتمان معطوف به قدرت تلقی کرد که در ظرف مناسبات قدرت ظهور میکند و همانند ابزاری به تعبیر آلتوسر ایدئولوژیک، در تقویت یا تضعیف گفتمانی خاص ایفای نقش میکند. از این چشمانداز و با چنین قرائتی از اسطوره، نسبت میان رمان شوهرآهوخانم و اسطوره را دنبال کردهایم. نتایج نشان میدهد رمان شوهرآهوخانم در واقع شکل سکولار و زمینی شده اسطوره آفرینش است و این اسطوره با حفظ خطوط و چارچوبهای کلی خود، در این اثر بسیار مهم و شناخته شده کدگذاری شده است. با قرار دادن اسطوره آفرینش در فرمول خوانش ویژه مقاله حاضر از اسطوره، یعنی گفتمان معطوف به قدرت، مشخص شد که کارکرد این اسطوره مطابق با مقتضیات، مسائل و پروبلماتیک عصر نویسنده، در جهت سرکوب یا دستکم مهار نیروهای گریز از مرکز- در اینجا یعنی زن تحول خواه-، به نفع نهاد قدرتی دیرپا به نام مردسالاری قرار گرفتهاست.
آمینه فیضی؛ رحمان مشتاق مهر
دوره 6، شماره 12 ، مهر 1403
چکیده
زبان شناسی زیست محیطی و به تبع آن تحلیل گفتمان محیط زیست در جست و جوی ایدئولوژیها و الگوهای زبانی است که بتواند مردم را در حفظ و نگهداری محیط زیست تشویق و ترغیب نماید. به همین سبب آنها سه نوع گفتمان محیط زیست مخرب، گفتمانهای دو پهلو و گفتمانهای مفید را مطرح کردهاند. اگر چه رویکرد تحلیل گفتمان محیط زیست، بیشتر تجزیه و تحلیل متون ...
بیشتر
زبان شناسی زیست محیطی و به تبع آن تحلیل گفتمان محیط زیست در جست و جوی ایدئولوژیها و الگوهای زبانی است که بتواند مردم را در حفظ و نگهداری محیط زیست تشویق و ترغیب نماید. به همین سبب آنها سه نوع گفتمان محیط زیست مخرب، گفتمانهای دو پهلو و گفتمانهای مفید را مطرح کردهاند. اگر چه رویکرد تحلیل گفتمان محیط زیست، بیشتر تجزیه و تحلیل متون و زبان امروزی است، اما متون کلاسیک و به ویژه متون عرفانی نیز در چارچوب گفتمانهای محیط زیست طرح شدنی است، زیرا متون عرفانی از گفتمانهای متفاوتی برخوردار است. از گفتمانهای رایج در عرفان که میتوان به آن اشاره داشت، گفتمان محیط زیست است که به طور وسیعی عارفان در متون عرفانی از آن بهره گرفتهاند. در ادامه گفتمان-های مفید زیست محیطی براساس نظریات آرن استیبی پی گیری خواهد شد. که حاصل آن گفتمانهای مفیدی چون آزار نرساندن به موجودات طبیعت، مهربانی و شفقت در حق تمام موجودات، حقوق طبیعت، موازنه و هماهنگی در طبیعت، اتحاد انسان و طبیعت بوده است.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
محبوبه مباشری؛ الناز خجسته زنوزی
دوره 6، شماره 12 ، مهر 1403
چکیده
«مطالعات فرهنگی» از جمله رویکردهای نوین نقد ادبی است که از ویژگیهای بارز آن، میتوان به مناقشه بین «فرهنگ متعالی» و «فرهنگ عامه» اشاره کرد. این رویکرد نظری، ادبیات عامهپسند را معرف فرهنگ روزمره میداند. از این رو، نحوة شکلگیری هویت، فرهنگ جنسیتی، آیینهای اجتماعی و کارکردهای صنعت فرهنگ را در متون معاصر مطرح ...
بیشتر
«مطالعات فرهنگی» از جمله رویکردهای نوین نقد ادبی است که از ویژگیهای بارز آن، میتوان به مناقشه بین «فرهنگ متعالی» و «فرهنگ عامه» اشاره کرد. این رویکرد نظری، ادبیات عامهپسند را معرف فرهنگ روزمره میداند. از این رو، نحوة شکلگیری هویت، فرهنگ جنسیتی، آیینهای اجتماعی و کارکردهای صنعت فرهنگ را در متون معاصر مطرح کرده، میان ادبیات و جامعه پیوندی عمیقتر برقرار میسازد و به تحلیل کارکردهای ابزاری ادبیات میپردازد؛ بهویژه آن دسته از کارکردها که موجب میشود طبقة حاکم، از ادبیات در جایگاه ابزاری برای کنترل رفتارها و واکنش تودهها وام بگیرد. همینجاست که نظریة «هژمونی فرهنگی» شکل میگیرد و با برنامهریزی کیفیت تولیدات ادبی، موجب تحکیم بقای حاکمیت میشود. در این میان، آبنبات هلدار اثر مهرداد صدقی، که طبق آمار وبگاههای گوناگون اطلاعات نشریات ایران در جایگاه سرآمد یکی از پنج اثر پرفروش و پرمخاطب داستانی دهة نود ارزیابی شده، از جمله داستانهای عامهپسند است که از منظر ساختار هژمونی در مطالعات فرهنگی، میتوان به نقد ابعاد گوناگون آن پرداخت. این پژوهش با بهرهگیری از روش توصیفی ـ تحلیلی، درصدد است مشخصههایی عامهپسند این رمان را بر اساس رویکرد نظری استوارت هال بررسی کرده، آشکار سازد چگونه عنصر طنز در کنار فضاسازیهای نوستالوژیک دهة شصت، بازتاب تصاویر خاطرهانگیز و خوش از جنگ هشت سالة ایران و عراق و تهمیدات نویسنده بهمنظور ارائة روایتی مطلوب حاکمیت از جنگ، برخلاف ظاهری رئالیستیاش، خصوصیاتی کاملاً غیررئالیستی به این اثر بخشیده است. در نتیجه، جایگاه اثری که میتوان آن را قسمی از ادبیات جنگ نامید، در حد رمانی سرگرمکننده تقلیل یافته است.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
سوسن موسائی؛ جهانگیر صفری؛ ابراهیم ظاهری عبدوند
دوره 6، شماره 12 ، مهر 1403
چکیده
از نظر لیکاف و جانسون، استعارۀ انسانانگاری، استعاره هستیشناختی است که از طریق آن، مفاهیم انتزاعی شخصیت انسانی مییابند و میتوان به نگرش و کنش مورد نظرگوینده، دربارۀ شی یا پدیدۀ مورد وصف پیبرد. هدف در این پژوهش نیز بررسی انسانانگاری دنیا در حدیقهالحقیقه و مثنوی است تا نشان داده شود این دو شاعر بیشتراز چه خصوصیات انسانی برای ...
بیشتر
از نظر لیکاف و جانسون، استعارۀ انسانانگاری، استعاره هستیشناختی است که از طریق آن، مفاهیم انتزاعی شخصیت انسانی مییابند و میتوان به نگرش و کنش مورد نظرگوینده، دربارۀ شی یا پدیدۀ مورد وصف پیبرد. هدف در این پژوهش نیز بررسی انسانانگاری دنیا در حدیقهالحقیقه و مثنوی است تا نشان داده شود این دو شاعر بیشتراز چه خصوصیات انسانی برای شخصیتبخشی به دنیا استفاده کرده و از این طریق، چه نگرشی و کنشی در مخاطبان برانگیخته اند. نتایج پژوهش نشان میدهد سنایی و مولانا با نسبت دادن ویژگیهای جسمانی، اخلاقی و اجتماعی انسان، به دنیا، سبب شکلگیری استعارة «دنیا به مثابة انسان» شدهاند. این استعاره، خود شامل دو استعارۀ جزئیترِ «دنیا به مثابۀ زن» و «دنیا به مثابة انسانی با ویژگی اخلاقی- اجتماعی» است. زیر مقولههای استعارة «دنیا به مثابة زن» که بر اساس نوع شناخت از ازدواج و روابط خانوادگی ایجاد شده است، نشان میدهد در شعر سنایی، دنیای زنگون جلوة بیشتری دارد وبرخلاف مولانا که تنها دو ویژگی اخلاقی و اجتماعی این زن را به تصویر کشیده، در شعر سنایی این دنیای زن گون، ظاهری جسمانی و ناخوشایند نیز دارد که سبب دلزدگی جسمی و جنسی از آن میشود. در «استعارۀ دنیا به مثابة انسانی با ویژگی اخلاقی- اجتماعی»، نیز که بر اساس شناخت از تعامل اجتماعی شکل گرفته است، این دو شاعر به تصویرسازهای مشابهی از دنیا پرداختهاند؛ با این تفاوت که سنایی، دنیا را انسانی با دنیایِ درونی منفی به تصویر کشیده است؛ اما در شعر مولانا، انسانی است با ویژگی اخلاقی و اجتماعی مثبت و منفی.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
عباس واعظزاده؛ محمد صبری
دوره 6، شماره 12 ، مهر 1403
چکیده
اغلب شخصیتهای آثار بهرام بیضایی، بهخاطر همرنگنشدن با اجتماع و عرف غالب، برهمزدن مناسبات کهنه و داشتن جهانبینیای متفاوت، مطرود جامعۀ خود هستند و داغ ننگ بر پیشانی دارند. بیضایی در پرداخت این شخصیتها و کنشهایشان، بین ادبیات نمایشی و جامعهشناسی پل میزند و به اینوسیله جامعه، رفتارها و مناسبات اجتماعی را به چالش میکشد. ...
بیشتر
اغلب شخصیتهای آثار بهرام بیضایی، بهخاطر همرنگنشدن با اجتماع و عرف غالب، برهمزدن مناسبات کهنه و داشتن جهانبینیای متفاوت، مطرود جامعۀ خود هستند و داغ ننگ بر پیشانی دارند. بیضایی در پرداخت این شخصیتها و کنشهایشان، بین ادبیات نمایشی و جامعهشناسی پل میزند و به اینوسیله جامعه، رفتارها و مناسبات اجتماعی را به چالش میکشد. هدف این مقاله بررسی شخصیتهای دوازده اثر از بهرام بیضایی با تکیه بر نظریۀ داغ ننگ اروینگ گافمن است. برای این منظور داغ ننگهای شخصیتها، براساس نظریۀ یادشده، در سه دستۀ داغهای ظاهری و جسمانی، باطنی و شخصیتی، و نژادی و عقیدتی طبقهبندی و سپس زمینهها و علل بروز داغ، نحوۀ برخورد شخصیتها با آن، و همچنین میزان حقیقیبودن داغ ننگها توصیف و تحلیل شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان میدهد که داغ ننگ شخصیتهای آثار بیضایی بیشتر از نوع باطنی و شخصیتی، و نژادی و عقیدتی است. شخصیتهای مرد آثار وی، افرادی روشنفکر، هنرمند، آگاهیبخش و متفاوت با زمانۀ خود هستند که جامعه بهسبب این ویژگیها آنها را طرد میکند و شخصیتهای زن نیز افرادی باسواد، تابوشکن و مبارزند که اسیر هنجارهای مردسالارانه هستند و در پی یافتن استقلال، بروز هویت واقعی و احقاق حقوق اولیه، از طرف جامعه متحمل داغ ننگ میشوند.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
هادی یوسفی
دوره 6، شماره 12 ، مهر 1403
چکیده
روانزخم اجتماعی یا ترومای فرهنگی یک وامواژه از دانش پزشکی و یکی از مباحث جدید در حیطۀ جامعهشناسی فرهنگی است که در معنای آسیبهای روانی فردی و اجتماعی به کار برده میشود و در زمانهای مشخصی از قبیل جنگ و خشونت و... بر یک جامعه چیره میشود و افراد آن جامعه را به واکنشهای خاصی وا میدارد، بررسی جامعه ایرانی در زمان حملۀ اعراب و ...
بیشتر
روانزخم اجتماعی یا ترومای فرهنگی یک وامواژه از دانش پزشکی و یکی از مباحث جدید در حیطۀ جامعهشناسی فرهنگی است که در معنای آسیبهای روانی فردی و اجتماعی به کار برده میشود و در زمانهای مشخصی از قبیل جنگ و خشونت و... بر یک جامعه چیره میشود و افراد آن جامعه را به واکنشهای خاصی وا میدارد، بررسی جامعه ایرانی در زمان حملۀ اعراب و پس از آن؛ یعنی در زمان حکمرانی آنان بر ایران -که به صورت واضح به تخطئهی فرهنگی، زبانی و هویّتی ایرانیان انجامید- نشان دهندهی دچار شدن جامعه ایرانی به روانزخم یا همان ترومای فرهنگی است که واکنشهای متعددی از مبارزهی مسلحانه تا فعالیتهای فرهنگی را به دنبال داشت، فردوسی یکی از افرادی است که با درکی آگاهانه از ترومای فرهنگی و شناخت شیوههای درمان آن، در مسیر احیای جامعهی ایرانی گام نهاد، از این رو نوشتار حاضر به شیوه توصیفی – تحلیلی و با ذکر نمونه، به بررسی راهبردهای فردوسی در راستای علاج روانزخمهای جامعهی ایرانی پرداخته است. نتایج به دست آمده نشان میدهد که فردوسی سه راهبرد مشخص اندیشگانی، هویّتی و زبانی را مدّ نظر قرار داده و با سرایش شاهنامه همزمان هر سه راهبرد را پیش برده است و در نهایت به مخاطبان ایرانی در طول اعصار گوشزد کرده است که اگر ملتی بخواهد زنده بماند باید زبان خود را حفظ کند و حفظ زبان از نظر او برابر است با حفظ هویّت و هر آنچه به آن وابسته است.