نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 چهارمحال و بختیاری ، شهرکرد، دانشگاه شهرکرد ، دانشکده ادبیات و علوم انسان ی

2 شهرکرد ، دانشگاه شهرکرد ، دانشکده زبان و ادبیات فارسی

3 زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهرکرد، شهرکرد،ایزان

10.30465/lir.2023.44812.1690

چکیده

از نظر لیکاف و جانسون، استعارۀ انسانانگاری، استعاره هستی‌شناختی است که از طریق آن‌، مفاهیم انتزاعی شخصیت انسانی می‌یابند و می‌توان به نگرش و کنش مورد نظرگوینده، دربارۀ شی یا پدیدۀ مورد وصف پی‌برد. هدف در این پژوهش نیز بررسی انسان‌انگاری دنیا در حدیقه‌الحقیقه و مثنوی است تا نشان داده شود این دو شاعر بیشتراز چه خصوصیات انسانی برای شخصیت‌بخشی به دنیا استفاده کرده‌ و از این طریق، چه نگرشی و کنشی در مخاطبان برانگیخته اند. نتایج پژوهش نشان می‌دهد سنایی و مولانا با نسبت دادن ویژگی‌های جسمانی، اخلاقی و اجتماعی انسان، به دنیا، سبب شکل‌گیری استعارة «دنیا به مثابة انسان» شده‌اند. این استعاره، خود شامل دو استعارۀ جزئی‌ترِ «دنیا به مثابۀ زن» و «دنیا به مثابة انسانی با ویژگی اخلاقی- اجتماعی» است. زیر مقوله‌های استعارة «دنیا به مثابة زن» که بر اساس نوع شناخت از ازدواج و روابط خانوادگی ایجاد شده است، نشان می‌دهد در شعر سنایی، دنیای زن‌گون جلوة بیشتری دارد وبرخلاف مولانا که تنها دو ویژگی اخلاقی و اجتماعی این زن را به تصویر کشیده، در شعر سنایی این دنیای زن گون، ظاهری جسمانی و ناخوشایند نیز دارد که سبب دلزدگی جسمی و جنسی از آن می‌شود. در «استعارۀ دنیا به مثابة انسانی با ویژگی اخلاقی- اجتماعی»، نیز که بر اساس شناخت از تعامل اجتماعی شکل گرفته است، این دو شاعر به تصویرسازهای مشابهی از دنیا پرداخته‌اند؛ با این تفاوت که سنایی، دنیا را انسانی با دنیایِ درونی منفی به تصویر کشیده است؛ اما در شعر مولانا، انسانی است با ویژگی اخلاقی و اجتماعی مثبت و منفی.

کلیدواژه‌ها

موضوعات