دوره و شماره: دوره 4، شماره 7، اردیبهشت 1401، صفحه 1-442 (بهار و تابستان 1401) 

بررسی روانشناسی خودکامگی در فیلم‌نامه‌های «آهو، سلندر، طلحک و دیگران»و «قصه های میرکفن پوش» اثر بهرام بیضایی

صفحه 1-32

https://doi.org/10.30465/lir.2021.36079.1343

بهاره احمدی کمالوند؛ سیاوش مرادی

چکیده در بسیاری از آثار بهرام بیضایی، یکی از دغدغه‌های اصلی، نمایش برهم‌کنش‌های نظام خودکامه و افراد جامعه است، که خودکامگی در آن به عنوان یک عارضۀ تاریخی و فرهنگی، با ذهن و زندگی مردمان گره می‌خورد. در واکنش به آن، ظهور قهرمان، مضمونی پرتکرار در برانداختن ستم خودکامه و در مقابله با وضعیتِ پرآشوبی است که در تاریخ بسیار رخ نموده است. این پیدایی، ولی سویۀ دیگری نیز دارد. این که افراد در بروز عوارض استبداد، دست از تلاش برای دیدن اشکالات و جستجوی راه‌حل‌های درون‌زا کشیده و همچون کودکی نابالغ در انتظار پیدایش نیرویی برتر می‌نشینند تا مسائل، به مدد قوت او حل شود. این موضوع در برخی از آثار ادبی بیضایی به وضوح مطرح شده و مؤلّف از طریق ادبیات نمایشی به نقد این مسالۀ اساسی جامعه می‌پردازد. و اینکه چگونه افراد، خود در پایایی حکومت خودکامه، نقش ایفا می‌کنند؟ از میان آثار بیضایی، فیلم‌نامۀ «قصه‌های میرکفن‌پو‌‌ش» در مرکز بررسی مقالۀ حاضر قرار دارد. افزون بر آن، به بررسی مسئولیت‌ناپذیری افراد به عنوان یکی از ریشه‌های فرآیند قهرمان‌طلبی مردم جامعه در فیلم‌نامۀ «آهو، سلندر، طلحک و دیگران» به عنوان یکی از عوامل مسالۀ خودکامگی پرداخته می‌شود. برای تحلیل نظری در این میان، از رویکرد مانس اشپربر در تحلیل روان‌شناختی خودکامگی استفاده شده که به کمک آن و برخی متون روان‌شناختی دیگر، نشان داده می‌شود که در شرایط استبدادی، انتظار افراطی مردمان برای ظهور قهرمان، ضمن نشان دادن نشانه‌هایی در بروز وهم و خودفریبی در افراد، جامعه را مورد سوءاستفادۀ مدام حاکمان مستبد نیز قرار می‌دهد.
 

روایت خرد محور و قدرت محور بازپیوند قهرمان در قصّه‌های ایرانی

صفحه 33-78

https://doi.org/10.30465/lir.2021.37716.1366

سوسن جبری

چکیده این پژوهش به خوانش کهن­الگویی قصّه­های ایرانی و بررسی فرآیند فردیّت و چگونگی رخدادهای شکل­دهنده به این فرآیند پرداخته­­است. پرسش این­است­که؛ در طی فرآیند فردیّت، روند پیوند قهرمان با آنیما و آنیموس چگونه است؟ با تحلیل محتوای متن قصّه­های ایرانی ابتدا نمود کهن­الگوها را یافتیم و سپس دو مرحله­ای بودن فرآیند فردیّت آشکارشد که دوگونۀ تحقّق خردمحور و قدرت‌محور داشت. یافته­ها نشان­می­دهند؛ من (قهرمان) یا بخش آگاه و دیگر اجزای ناخودآگاه روان چون؛ آنیما، آنیموس، پیرخرد و سایه، پیوندهای پیچیده­ای دارند. سایه همجنس قهرمان و جزء ناشناخته، سرکوب­شدۀ و چالش‌آفرین روان ­است. رخدادهای پروسۀ فردیّت بر بنیاد چالش­آفرینی­های سایه برای قهرمان رخ­می­دهد و قصّه­ها هم با ساختار دو بخشی و گاه قصّه­درقصّه و همانند فرآیند فردیّت هم دو مرحلۀ پیوند و بازپیوند دارند که در جستار پیشِرو به آن پرداختیم. افزون بر آن، دو روایت زنانه و مردانه از روند تحقق فردیّت داریم؛ در روایت خردمحور زنانه؛ قهرمان با راهنمایی و یاریگری پیرخرد و تکیه بر خردورزی بر سایه پیروز می­شود و به آنیموس می­پیوندد و اغلب پس از شکست سایه، او را می­بخشد و می­پذیرد. در روایت قدرت‌محور مردانه؛ قهرمان همچنان از راهنمایی و یاریگری پیرخرد برخوردار است، ولی با تکیه بر قدرت و جنگیدن رویاروی بر سایه غلبه­می­کند و اغلب سایه را می­کُشد و گاه می­راند.

پژوهشهای میان رشته ای ادبی

بررسی رمان جای خالی سلوچ بر اساس نظریه داغ ننگ اروینگ گافمن

صفحه 79-108

https://doi.org/10.30465/lir.2022.39703.1453

آسیه ذبیح نیا

چکیده تحقیق حاضر رمان جای خالی سلوچ (1358) از دولت آبادی(1319) را در چارچوب نظریۀ داغ ننگ گافمن(1963( بررسی می کند. نظریۀ گافمن، روابط میان افراد در زندگی روزانه را تحلیل می کند. رمان خالی خالی سلوچ، روایت زندگی زن روستایی به نام «مِرگان» در روستای دور افتاده‌ «زمینج» است که می‌کوشد پس از ناپدید شدن ناگهانی شوهرش، خانواده را حفظ کند، در این راستا خود و فرزندانش متحمل انواع آزار جسمی، جنسی، سرخوردگی روحی و عاطفی، تحقیر، خیانت و بی‌وفایی می‌شوند. مقاله سعی دارد تا با روش توصیفی‌-تحلیلی به این پرسش بنیادین پاسخ دهد که کدام مضمون و درونمایۀ نظریۀ داغ ننگ گافمن در رمان جای خالی سلوچ نمود بیشتری دارد؟ براساس نتایج تحقیق، مهم‌ترین داغ ننگ و برچسب زنی‌ها در رمان جالی خالی سلوچ، بی‌‌هویتی، ناامنی و انزجار است. داغ بی‌اعتباری،‌ احساس شومی سرنوشت، ناامنی وعقده حقارت و به تبع آن بر‌انگیختگی حس کین‌توزی و انتقام است که بیش از هر چیز دیگر مرگان را در بر‌می‌گیرد. مرگان و دیگر زنان داستان، اشخاصی رنجور، پریشان و سرگشته، ناامید، مضطرب و افسرده هستند که گرفتار چنبره سرنوشت‌اند. دولت آبادی به روایت زندگی این افراد می‌پردازد که احساس بی‌هویتی و سرگشتگی می‌کنند.

تصحیح و بازشرح بیتی از سعدی با رویکرد تلفیقی (نسخه‌پژوهی و زیبایی‌شناسی شناختی)

صفحه 109-143

https://doi.org/10.30465/lir.2022.38280.1382

رضا رفایی قدیمی مشهد؛ غلامحسین غلامحسین زاده

چکیده مسألۀ پژوهش حاضر، تردید دربارۀ ضبط و نتیجتاً بازتصحیح و شرح بیتی از یکی از غزل‌های سعدی، به کمک میان رشته ای زیبایی شناسی شناختی است. بیت مورد نظر در غالب نسخه‌های چاپی موجود این‌چنین ضبط شده است:
بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن کاصحاب را دو دیده چو مسمار بر در است
پذیرش ضبط «رندان» در این بیت توسط مصححان مختلف باعث شده است که شارحان نیز با ابتنا به آن، شرح‌هایی گوناگون، متناقض و کم‌ارتباط با ساختار متن را ارائه دهند. در این پژوهش با استفاده از شواهد گوناگون اثبات شده است که ضبط صحیح واژۀ مذکور در این بیت «زندان» است و نه «رندان»: اولاً با بررسی نسخ خطی واضح است که این واژه در قدیمی‌ترین نسخۀ خطی دیوان سعدی متعلق به زمان حیات شاعر، «زندان» ثبت شده است. ثانیاً از حیث زیبایی‌شناسی شناختی، واضح است که بیت حاضر بر پایۀ طرح‌وارۀ تصویری حجمی و استعارۀ مفهومی «شوق، زندان است» تصویرسازی شده است.

سبک دفاعی شخصیتهای رمان کلیدر

صفحه 144-185

https://doi.org/10.30465/lir.2021.38123.1377

مریم زمانی(الله داد)؛ طاهره گلستانی بخت؛ سامان رحمانی فرشباف

چکیده بیان وجوه مختلف شخصیت و رویدادهای پیرامون آن در رمانهای بلند، سبب شده که این گونه ادبی محمل خوبی برای نقدهای روانکاوانه باشد؛ از این رو هدف این نوشتار بررسی رمان درخشان کلیدر، به قلم محمود دولت آبادی با رویکردی بین رشته ای وکندوکاو در سبک های دفاعی شخصیت های اصلی آن بر اساس دیدگاه روان تحلیل گری فروید است.و اینکه کدام سبکها در میان شخصیتها پر کاربرد است و استفاده مکرر از آنها چه تاثیری در روند پردازش شخصیتهای داستان دارد.در این مقاله با شیوه ای تلفیقی به توصیف و تحلیل سبکها و میزان استفاده از آنها اشاره می شود.این پژوهش نشان می دهد که کاربرد سبکها در میان شخصیتهای رمان قابل توجه و زیاد است و در برخی از شخصیتها مانند خان محمد استفاده از این سبک ها بطور مکرر، مداوم و به گونه ای سبک زندگی وی محسوب می شود ودر برخی دیگر مانند گل محمد این مکانسیم ها بیشتر در مواجهه با رویدادهای استرس زا مشاهده بروز داشته است

پژوهشهای میان رشته ای ادبی

خوانش سیاسی آثار گلشیری با رویکرد بینامتنیت با تکیه بر آینه‌های دردار

صفحه 186-223

https://doi.org/10.30465/lir.2022.39526.1445

عیسی سلیمانی؛ محمدحسین جواری

چکیده هر نویسنده‌ای که با سیاست و تاریخ و قدرت درگیر باشد، به ناچار بازتاب آنها در آثارش هست، و چون گلشیری نویسنده‌ای بود که مدام به تاریخ ایران بیشتر از طریق متون معتبر نظر داشت، هم از طریق بینامتنیت با آثار کهن سود می‌برد و هم خوانش سیاسی خودش را در آثارش وارد می‌کرد. نقد سیاسی و مارکسیتی بیشتر ملهم از آثار مارکس و انگلس هستند، و تقریبا همه‌ی منتقدان سیاسی قرن بیستم متأثر از این دو نفر بوده‌اند. و جالب اینکه آثار ادیبان بزرگ ما همچون حافظ و فردوسی را می‌توان از منظر سیاسی خواند. هوشنگ گلشیری که علاقه‌مند به آثار اینها بوده و به نوعی دنباله‌رو اینها بوده، آثاری سیاسی نوشته است. و وقتی به لایه‌های آثار او دقیق بشویم می‌بینیم او یکی از سیاسی‌ترین نویسندگان ایران معاصر است. ما در این مقاله نشان می‌دهیم که آثار او را می‌توان هم از منظر نقد سیاسی خواند و هم از منظر بینامتنیت که مفهومی برآمده از کارهای فرمالیست‎‌های روس و مخصوصا میخائیل باختین است که نویسنده و متفکری سیاسی بود. این مفهوم معنایی متنوع و گسترده دارد و از منظرهای متفاوت منتقدانی چون کریستوا و ژنت و بارت معنایش فرق می‌کند. نظر ما بیشتر نگاه مارک آنژنو است که تمرکزش روی نتیجه‌ی رویکرد بینامتنی است، چون تولید ادبی اساسی را وارد شبکه‌ای از تعامل مقررات گفتمانی اجتماعی می‌کند. این نگرش دید تازه‌ای نسبت به جایگاه امر ادبی در فعالیت نمادین دارد و اساس توجه ما در این مقاله بیشتر همین تعاملات در جامعه‌ی سیاسی است.

تحلیل دو شعر از شفیعی کدکنی با رویکرد شعرشناسی شناختی

صفحه 224-256

https://doi.org/10.30465/lir.2022.36077.1292

سهیلا صادقی؛ بهناز علیپور گسکری؛ بلقیس روشن؛ بهناز پیامنی

چکیده نظریه شعرشناسی شناختی بر شگردهای زبان‌شناسی شناختی ازجمله استدلال قیاسی و نوع چینش واحدهای زبانی استوار است. براساس الگوی پیشنهادی مارگریت فریمن (2000) هر متن ادبی دارای سه سطح نگاشت ویژگی، رابطه‌ای و نظام است. در سطح اول شباهت میان اشیاء، در سطح دوم روابط میان اشیاء و در سطح سوم الگویی که در روابط مفهومی و ساختاری اثر وجود دارد به عنوان یک کل دلالتمند واکاوی می‌شود. در این پژوهش، با هدف آشنایی با سبکِ شناختی شفیعی‌کدکنی دو شعر ایشان در چارچوب این نظریه مورد بررسی قرار گرفت. پرسش‌های پژوهش عبارتند از: 1- آیا در شعر شفیعی‌کدکنی بین ساختار و محتوا ارتباط معناداری وجود دارد؟ 2- آیا با تکیه بر نگاشت‌های قیاسی می‌توان به ناگفته‌های متن و الگوهای فکری مؤلف نزدیک شد؟ نتایج این بررسی نشان داد در شعر نخست تصویری که در ذهن مخاطب از انعکاس دو فضای مفهومی متفاوت در متن ساخته می‌شود؛ در بعد ساختاری و زبانی شعر نیز انعکاس یافته است، چرا که در سطور 5 تا 9 -به مثابه قلب اثر- برخورد با زبان و استفاده از ضمیر، با سایر بخش‌های متن تفاوت دارد. در شعر دوم نیز همین مسئله تکرار می‌شود و چرخش ملال‌آور زندگی مطرح در شعر، در ساختار اثر بازنمایی می‌شود. نگاشت‌های قیاسی نشان دادند که در هر دو شعر؛ برای وصول به جهان آرمانی مانعی وجود دارد که خود راوی‌ست. براساس این نتایج؛ انطباق معنادار ساختار و محتوای شعرها و همینطور کارآمدی راهکارهای نظریه شعرشناسی‌شناختی برای نزدیک شدن به ناگفته‌های متن و الگوهای فکری مؤلف به اثبات ‌رسید.

پژوهشهای میان رشته ای ادبی

مضمون شناسی آثار هنرمندان کرد «ایران، عراق، سوریه » از منظر نقد تخیلی گاستون باشلار با موضوع کرونا

صفحه 257-286

https://doi.org/10.30465/lir.2021.34301.1249

علیرضا عزیزی یوسفکند؛ بهمن نامور مطلق

چکیده کرونا، ویروس ناشناخته‌ای است که همه مرزهای طبیعی و انسانی را پشت سر گذاشته به طوری که هنرمندان جهان را نیز تحت تأثیر قرار داده است. هنرمندان کرد نیز از این امر بی‌تأثیر نبوده و در آثارشان این امر را بازتاب داده‌اند. هدف این پژوهش بررسی و تحلیل پیامدهای کرونا، در ﭼﺎرﭼﻮﺑﻲ ﻏﻴﺮ از ﻣﺎﻫﻴﺖ اصلی آن، به‌عنوان ﻣﻀﻤﻮن هنری در آثار هنرمندان کرد از منظر نقد تخیلی گاستون باشلار است. باشلار جهت تحلیل اثر هنری، تخیل مؤلف را مورد توجه قرار داده و عناصر اصلی و اولیه سازنده جهان (آب، هوا، خاک و آتش) را اساس شناخت اثر هنری و تخیل هنرمند قرار می‌دهد چراکه معتقد است تخیل بر پایه صورت‌های مادی شکل می‌گیرد. این پژوهش، به لحاظ ماهیت از نوع کیفی بوده و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است. هم‌چنین گردآوری اطلاعات و داده‌ها با استفاده از منابع مکتوب و کتاب‌خانه‌ای، میدانی، همچنین شبکه جهانی اطلاع‌رسانی (اینترنت) صورت گرفته و در پی پاسخ به این پرسش است که: تأثیر پاندمی کرونا و فضای حاصله از آن بر هنرمندان کرد منتخب در این پژوهش و آثارشان چگونه بوده است؟ در این راستا، ابتدا با تنظیم یک فراخوان و پخش آن در فضای مجازی و جامعه، ارتباط با هنرمندان به‌صورت میدانی و ... بالغ‌بر 290 اثر در قالب‌های متفاوت هنری و با محوریت کرونا جمع‌آوری شد. سپس با توجه به کیفیت آثار جمع‌آوری‌شده به روش هدفمند، آثار هر هنرمند از هر کشور کردنشین «ایران، عراق، سوریه» انتخاب و به تحلیل و بررسی آثار این سه هنرمند منتخب از منظر نظریۀ باشلار پرداخته شد. نتیجه نشان داد که هنرمندان منتخب در این پژوهش بیشتر به فضای درونی خویش مراجعه کرده و آثار این دوره آن‌ها بیشتر به سمت درون‌گرایی و دغدغه‌های درونی هنرمند گرایش پیداکرده و انعکاس مستقیم اثرات کووید 19 در جامعه انسانی کمتر در آثار این هنرمندان انعکاس پیداکرده است.

نظریۀ سیاسی استبداد منوّر در ادبیات پس از مشروطه (از 1285 ه.ش. تا 1310 ه.ش.)

صفحه 287-325

https://doi.org/10.30465/lir.2021.36355.1302

منا علی مددی

چکیده هر چند که نظام مشروطه، با هدف جبران عقب‌ماندگی، اصلاح امور و پیشرفت و اعتلای کشور در سطح جهانی، در سال 1285 ه.ش. استقرار یافت، اما دیری نپایید که با شکست مواجه شد و کشور را در هرج و مرج، آشوب سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بی‌سابقه‌ای فرو برد. در این شرایط بود که روشنفکران ایرانی تنها راه برون رفت از بحران‌های پی در پی را در روی کار آمدن «دولت مقتدر ملی/ استبداد منور» دیدند. آنان از طرح این اندیشه دو هدف را دنبال می‌کردند: نخست آنکه با روی کار آمدن دولت مقتدر، ایران بتواند شکوه گذشتۀ خود را باز یابد؛ دوم آنکه در سایۀ دولت مقتدر، اصلاحات اساسی در جهت تجدد و پیشرفت کشور صورت گیرد و جایگاه آن در جهان اعتلا یابد. در این مقاله، نگارنده بر آن بوده است تا با کندوکاو در ادبیات آن روزگار، گرایش برخی از شاعران و نویسندگان ایرانی را به استبداد منور/ دولت مقتدر ملی با هدف بازگرداندن ایران به شکوه باستانی خود و نیل به تجدد نشان دهد. آنچه از این پژوهش حاصل شد آن بود که گرایش به استبداد منور به چهار صورت در ادبیات این دوره نمود یافته است: 1. ابراز نگرانی از نابسامانی‌های پس از مشروطه. 2. انتقاد از تحقق نیافتن شعارها و اهداف مشروطه‌خواهان. 3. آرزوی برآمدن حکومت مقتدر برای سامان دادن به امور کشور. 4. ناسیونالیسم.

پژوهشهای میان رشته ای ادبی

سوپرمن و سرمایه داری متأخر (تولید و بازتولید ایدئولوژی در روایت های ابرقهرمانی)

صفحه 326-359

https://doi.org/10.30465/lir.2022.38498.1391

علی قادری؛ شاهین قضایی؛ پدرام لعل بخش

چکیده امروز، چنان که می‌نماید، جهان دچار انسداد فرهنگی-سیاسی حادی شده است. در چنین شرایطی، بازاندیشی نقش اجتماعی دو رسانۀ ادبیات و سینما برای پژوهشگران حوزۀ مطالعات میان‌رشته‌ای اهمیت بسیاری پیدا می‌کند. پژوهش حاضر، با تمرکز بر شخصیت سوپرمن و یکی از آخرین اقتباس‌های سینمایی با محوریت این ابرقهرمان، یعنی سوپرمن: پسر سرخ (2020) و کتاب مصوری (2003) که فیلم از آن اقتباس شده است، به شیوۀ توصیفی-تحلیلی به بررسی نقش ادبیات و سینما، به ویژه روایت‌های ابرقهرمانی، در بازتولید وضع سیاسی-اجتماعی موجود در جهان می‌پردازد. بر این اساس، این بررسی تأملی است بر عناصر زیبایی‌شناختی و نقش فرهنگی این دو رسانه. یافته‌های این مطالعه نشان می‌دهند که جریان اصلی سینما و ادبیات اغلب در امتداد وضع موجود در حرکت بوده و ایدئولوژی رایج را تثبیت می‌کنند؛ همچنین، توضیح می‌دهند که این دو رسانه چگونه می‌توانند مهم‌ترین عرصه‌های مبارزۀ فرهنگی علیه وضع موجود نیز باشند و راه‌هایی برای برون‌رفت جوامع از این چرخۀ بازتولید و گسستن این انسداد فرهنگی-سیاسی پیشنهاد کنند.

نگاهی انتقادی بر نفثه المصدور از منظر تحلیل گفتمان نورمن فرکلاف

صفحه 360-386

https://doi.org/10.30465/lir.2021.35065.1266

پریسا نصیری؛ یحیی طالبیان

چکیده تحلیل گفتمان انتقادی رویکردی نوین از تحلیل گفتمان و به عبارتی نوعی پژوهش گفتمانی است که وجه جامعه شناختی دارد. همچنان که از لفظ انتقادی برمی‌آید،به مساله‌‌ی قدرت،سلطه، نابرابری و بازتولید و مقاومت در برابر قدرت در متون می‌پردازد. تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف یکی از برجسته‌ترین نظریات در حوزه‌ی گفتمان محسوب می‌شود که به ساخته شدن هویت‌ها در چارچوب زبان،کشف خصائص ایدئولوژیک و سیاسی،کاربست‌های زبان و بازتولید روابط قدرت در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین می‌پردازد. نفثه المصدور از جمله آثاری است که با توجه به ظرافت های زبانی و زبان شاعرانه، دارای مفاهیم ضمنی و لایه‌های زیرین موجود در اثر است که نشان می‌دهد کلام نسوی قابلیت تحلیل گفتمان انتقادی را دارد.پژوهش حاضر برآن است تا به شیوه‌ی توصیفی_تحلیلی،در سه لایه‌ی توصیف، تفسیر و تبیین،لایه‌های زیرین و پنهان متن یعنی وضعیت قدرت و ایدئولوژی درعصر مغول را بررسی کند تا با کنارهم گذاشتن ایدئولوژی‌های مختلف درمتن به آشنایی زدایی انتقادی و رهیافتی نو در این حوزه دست یابد.یافته-های پژوهش حاکی از آن است، با وجود آنکه در روساخت نفثه المصدور گفتمان جبر، گله و شکایت از روزگار و استبداد و غارتگری مغولان بیداد می کند اما در ژرف ساخت و اندیشه‌ی زیدری، گفتمان جبر و خیانت کارگزاران حکومتی و طبقه‌ی فرودست بیش از استبداد و جبراندیشی الویت دارد.

پژوهشهای میان رشته ای ادبی

تحلیل نظام اداری ایران در آثار ادبی و تاریخی عصر قاجار براساس مدل سالا ریگز

صفحه 387-442

https://doi.org/10.30465/lir.2022.39688.1452

نوروز نیمروزی

چکیده پژوهش حاضر از نوع پژوهش بینارشته ای ( ادبیات، تاریخ و جامعه شناسی) است. پرسش این نوشتار این است که براساس داده های منتج از منابع ادبی (سیاحتنامه ابراهیم بیگ، کتاب احمد و تمثیلات آخوندزاده) و تاریخی (حقایق الاخبار ناصری و شرح زندگانی من) عصر قاجار، نظام اداری این دوره تا چه حد تناسبی با مولفه های مدل سالا ریگز دارد؟ روش تحقیق، روش توصیفی-تحلیلی منابع ادبی و تاریخی در زمینه ساختار نظام اداری عصر قاجار و تکنیک جمع آوری داده ها فیش برداری از متون است. بررسی اجمالی منابع ادبی و تاریخی این عصر نشان می دهد که با توجه به تاخیر در شکل گیری دولت ملی در ایران و در نتیجه تاخیر در توسعه نظام اداری به مثابه ابزار و ماشین اداری دولت، مولفه های مدرن مدل سالا ریگز حضور تاریخی لازم را در نظام اداری ایران عصر قاجار ندارد بلکه با تلفیقی از حضور مولفه های سنتی و مدرن ضمن غلبه مولفه های سنتی مواجه هستیم. نتیجه نهایی اینکه، با مرور آثار ادبی و تاریخی عصر قاجار می توان گفت که وضعیت نظام اداری در ایران بویژه در دوره قاجار با توجه به پیشینه فرهنگی، اجتماعی و تاریخی جامعه ایران و حضور دو قدرت خارجی روس و انگلیس که مداخله گران موثری در نظام ترتیبات حکومتی و اداری ایران بودند انطباق بیشتری با مولفه های آسیب شناسانه مدل سالا ریگز دارد.