پژوهشهای میان رشته ای ادبی
زهرا احسانی؛ حمیدرضا شعیری؛ مرتضی بابک معین
چکیده
عناصر درونگفتمانی عموما در نظام تطبیقپذیر با جهان هستی خود همگرا هستند؛ اما اگر این نظام، تطبیقپذیر نباشد(گسست) با جهان هستی خود واگرا رفتار میکند. بنابراین پژوهش حاضر سعی دارد تا بر اساس نشانهمعناشناسی گفتمانی به نحوه شکلگیری نظام تطبیقپذیر و گسست در نمایشنامة معمای ماهیار معمار اثر رضا قاسمی بپردازد. از این رو، از کل ...
بیشتر
عناصر درونگفتمانی عموما در نظام تطبیقپذیر با جهان هستی خود همگرا هستند؛ اما اگر این نظام، تطبیقپذیر نباشد(گسست) با جهان هستی خود واگرا رفتار میکند. بنابراین پژوهش حاضر سعی دارد تا بر اساس نشانهمعناشناسی گفتمانی به نحوه شکلگیری نظام تطبیقپذیر و گسست در نمایشنامة معمای ماهیار معمار اثر رضا قاسمی بپردازد. از این رو، از کل پیکره، هشت نمونه انتخاب و به صورت تحلیلی-توصیفی واکاوی شد. نتایج به دست آمده در این تحقیق حاکی از این قضیه است که اولا هویت در ارتباط با تنمداری شکل میگیرد؛ ثانیا، یک هویت وقتی فرو میپاشد که با گسست تن مادی و جسمانهای از تنپدیداری روبرو شود. خود این امر، در گفتمان، ناامنی میآفریند و در نهایت، وقوع گسست را در شرایط چالش بروز میدهد و درست در همین حالت است که وضعیت منجمد و تثبیت در هم میشکند و استحاله معنایی رخ میدهد.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
هدی اسمعیلتبار؛ اسماعیل نجار
چکیده
مکتب آمریکایی ادبیات تطبیق بستر مناسبی را فراهم کرده است تا بتوان مضامین، دیدگاهها و مفاهیم مستتر در آثار ادبی را فارغ از زبان و جغرافیای آنها مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم. در این پژوهش نمایشنامه چشم در برابر چشم غلامحسین ساعدی و طوفان امه سزر را با استفاده از مکتب آمریکایی و با تاکید بر آرا میشل فوکو مورد تطبیق قرار میدهیم و ...
بیشتر
مکتب آمریکایی ادبیات تطبیق بستر مناسبی را فراهم کرده است تا بتوان مضامین، دیدگاهها و مفاهیم مستتر در آثار ادبی را فارغ از زبان و جغرافیای آنها مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم. در این پژوهش نمایشنامه چشم در برابر چشم غلامحسین ساعدی و طوفان امه سزر را با استفاده از مکتب آمریکایی و با تاکید بر آرا میشل فوکو مورد تطبیق قرار میدهیم و شباهتها و تفاوتهای میان آن دو را بررسی میکنیم. فوکو در کتاب مراقبت و تنبیه به تشریح مجازات دولتها در عصرهای مختلف پرداخته است. اشخاص قدرتمند با استفاده از دستگاه فکری و مجازات مورد نظرشان اقشار مختلف جامعه را تحت فشار قرار داده و آنها را تنبیه میکنند. فوکو لزوما این مجازات را بازدارنده و متناسب با جرمِ مجرم نمیداند. همانطور که در این مقاله بررسی خواهد شد، در این نمایشنامههای منتخب، پادشاه به عنوان بالاترین منصب قدرت تنها محل تعیین مجازات است. غیاب دستگاه قضایی و جایگاه محاکمه در هر دو نمایشنامه نشاندهندهی سلیقهای عمل کردن دستگاه حکومت در منظر نویسندگان این آثار است. در چشم در برابر چشم تنبیه جسمی بیشتر از تنبیه روحی پسندیده میشود در حالیکه در نمایشنامه طوفان بالعکس است. آنطور که فوکو میگوید نمایشی بودن مجازات در جهت تثبیت قدرت و ترساندن مردم میباشد که در این دو نمایشنامه هم دلایل استفاده از تنبیه با این فرضیه همراستاست.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
هیوا حسن پور؛ هاجر هدایتی زاده
چکیده
ارزیابیها و الگوهای ارزشی از جمله مواردی هستند که بر اساس آنها میتوان متون ادبی را بررسی و تحلیل کرد. این پژوهش بر پایۀ الگوهای ارزشگذاری متن و با تکیه بر بومگرایی و دانش بینارشتهای به بررسی و تحلیل دو مجموعه داستان همراه آهنگهای بابام و آبشوران از درویشیان پرداخته است. روش انجام پژوهش توصیفی و تحلیلی است. این دو مجموعه ...
بیشتر
ارزیابیها و الگوهای ارزشی از جمله مواردی هستند که بر اساس آنها میتوان متون ادبی را بررسی و تحلیل کرد. این پژوهش بر پایۀ الگوهای ارزشگذاری متن و با تکیه بر بومگرایی و دانش بینارشتهای به بررسی و تحلیل دو مجموعه داستان همراه آهنگهای بابام و آبشوران از درویشیان پرداخته است. روش انجام پژوهش توصیفی و تحلیلی است. این دو مجموعه داستان از جمله آثاری هستند که در حوزۀ واقعگرایی نوشته شده-اند و با تکیه بر الگوهای ارزشگذاری در آنها میتوان کانونیسازیها، برجستهسازیها و ارزیابیهای نویسنده از بوم را در آنها سنجید. نتایج پژوهش حاکی از آن است که درویشیان در قالب عناصر زیست محیطی و برای بیان آلام و رنجهای قشر متوسط و ضعیف جامعه در تقابل با قشر مرفّه، دستکاریها و تخریبهای زیست محیطی را هرچند همسو با مظاهر فرهنگ و پیشرفت نیز باشد، نمیپسندد و همواره ارزیابیهایی منفی نسبت به آنها دارد. همچنین با توجه به الگوهای ارزشی متون میتوان فهمید که زندگی مسالمتآمیز در کنار طبیعت و مخاطرات آن، ریشه در احترام به وابستگیهای چند سویۀ سیاسی، اجتماعی و... انسان با طبیعت دارد. ذکر این نکته لازم است که موقعیت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی راوی برای شکلدهی دیدگاهی در پیوند با زیستبوم تأثیر بسزایی دارد.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
مریم درپر؛ مژگان میرحسینی
چکیده
ماهیت استعاره جمعی و اشتراکی است و بر این اساس که تاریخ و مسائل تاریخی در گزینش قلمروهای منبع/ مبدأ استعارهها و کارکرد شناختی آنها نقش دارند، مسئلهای که پژوهش حاضر بدان میپردازد، دلایل پدید آمدن استعارۀ مفهومی «معشوق نور است» در غزل عاشقانۀ فارسی است. جهت پرداختن به مسئلۀ مذکور به روش توصیفی- تحلیلی به بررسی غزلیات سعدی ...
بیشتر
ماهیت استعاره جمعی و اشتراکی است و بر این اساس که تاریخ و مسائل تاریخی در گزینش قلمروهای منبع/ مبدأ استعارهها و کارکرد شناختی آنها نقش دارند، مسئلهای که پژوهش حاضر بدان میپردازد، دلایل پدید آمدن استعارۀ مفهومی «معشوق نور است» در غزل عاشقانۀ فارسی است. جهت پرداختن به مسئلۀ مذکور به روش توصیفی- تحلیلی به بررسی غزلیات سعدی شیرازی و حسین منزوی پرداخته و سپس به روش تطبیقی نقشمایههای خورشید نیز مطالعه و بررسی شد. نتایج پژوهش نشان میدهد که در شعر سعدی یکی از عوامل پدید آمدن این کلاناستعاره، پوشیدهرویی معشوق و لزوم وضوح بخشیدن به چگونگی زیبایی معشوق و چگونگی حضور او بوده است اما در شعر منزوی ازآنجایی که معشوق رویپوشیده نیست تا خورشید جایگزینی برای توصیف روی او باشد، کارکردهای شناختی این کلاناستعاره تغییر قابل ملاحظهای یافته است؛ خورشید بهعنوان قلمرو مبدأ، دیگر آن خورشید قدرتمند شعر سعدی با نور خیرهکننده و درخشانش نیست، خورشید بهعنوان استعارهای هستی شناختی در شعر منزوی گاه کارکردهای شناختی مشابه استعارههای شیئی مانند فانوس و شمع را دارد. بعلاوه این که حوزه مقصد خورشید از معشوق به عاشق میرسد تناظر بین حوزه مبدأ و مقصد، نگاشتهایی از قبیل گرمای خورشید/ گرمای حضور معشوق، روشنایی خورشید یا ماه/ درخشندگی و سپیدی روی معشوق، قدرت رویش و زایش نور خورشید/ قدرت باروری معشوق را قابل درک مینماید. نقشمایههای خورشید در دوران معاصر و تصویر خورشید خانم بر روی سفالینهها امتداد حضور استعارۀ «خورشید ایزدبانو است» را نشان میدهد که با استعارۀ مفهومی «معشوق خورشید است» در غزل عاشقانۀ فارسی تناسب دارد.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
بهمن حیدری؛ مسعود دهقان؛ عامر قیطوری
چکیده
شعرشناسی شناختی بهعنوان یکی از شاخههای مطرحشده در علوم شناختی، به خواننده امکانمیدهد تا با کمک ابزارها و عناصر سازندۀ متن به تحلیل آن بپردازد. از اینرو، هدف از انجام پژوهش حاضر شناسایی عناصر سازندۀ شعر، گزیدهای از اشعار شیرکو بیکس با عنوان «معروف آقایی شعری موزون و بارانی جوانمرگشده» از مجموعۀ «چراکانی سهر ...
بیشتر
شعرشناسی شناختی بهعنوان یکی از شاخههای مطرحشده در علوم شناختی، به خواننده امکانمیدهد تا با کمک ابزارها و عناصر سازندۀ متن به تحلیل آن بپردازد. از اینرو، هدف از انجام پژوهش حاضر شناسایی عناصر سازندۀ شعر، گزیدهای از اشعار شیرکو بیکس با عنوان «معروف آقایی شعری موزون و بارانی جوانمرگشده» از مجموعۀ «چراکانی سهر ههلهمووت»(چراغهایی بر فراز قله) میباشد که با روش توصیفی-تحلیلی و بر اساس انگارۀ جهانهای متن ورث (1999) انجام گرفته است. لایههای مختلف شعر شیرکو بیکس که با عزیمت از جهان متن اصلی به جهانهای زیرشمول و سپس بازگشت به جهان متن اصلی همراه بود، مورد تحلیل قرار گرفت. یافتهها نشان داد که مهمترین ویژگی اشعار وی، استفاده از اسامی خاص، استعارههای مفهومی و نیز کاربرد قید بهعنوان مهمترین عناصر جهانساز در ساخت جهانهای زیرشمول و جهان متن میباشد. همچنین، استفاده از فرایندهای ذهنی در ساخت جهانهای زیرشمول و استفاده از فرایندهای رابطهای و مادی در ساخت جهان متن از مهمترین گزارههای نقشگستر بهشمار میروند. یافتهها حاکی از آن است که در گزیدۀ بررسیشده، علت گرایش به خواندن این اشعار در بسامد بالای جهانهای زیرشمول آرزو و یکیشدن جهان گفتمان و جهان متن در یکدیگر و از میانبرداشتهشدن لایۀ میان آن دو است.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
طارق ذاکر؛ سید اسماعیل قافله باشی؛ قربان ولیئی
چکیده
عاطفه از عناصر مهم و حیاتی شعر است، هر شعری به نوعی حاصل انفعالات نفسانی هنرمند است. انفعالات نفسانی از محرکهای اصلی شکلگیری آثار هنری محسوب می شود؛ از اینرو غزلیات مولانا نتیجة تجارب ناب عرفانی و انگیختگی عواطف قدرتمند او است. در جستار حاضر وجه غالب عواطف بازتاب یافتة غزلیات شمس با استفاده از نظریة «هیجانهای بنیادین» ...
بیشتر
عاطفه از عناصر مهم و حیاتی شعر است، هر شعری به نوعی حاصل انفعالات نفسانی هنرمند است. انفعالات نفسانی از محرکهای اصلی شکلگیری آثار هنری محسوب می شود؛ از اینرو غزلیات مولانا نتیجة تجارب ناب عرفانی و انگیختگی عواطف قدرتمند او است. در جستار حاضر وجه غالب عواطف بازتاب یافتة غزلیات شمس با استفاده از نظریة «هیجانهای بنیادین» روبرت پلاچیک با روش توصیفی ـ تحلیلی بررسی شده است. در این بررسی برای هر بیت یک امتیاز در نظر گرفته است و در تحلیل ابیات از عناصر زبانی (اصوات، واژهها، ترکیبات، جملات)، دلالت مستقیم واژگانی و شگردهای بلاغی نیز کمک گرفته شده است. در غزلیات مولانا انواع محتلف عواطف (اولیه و ترکیبی) با درجههای مختلف شدت بیان گردیده است که بیشتر از نود در صد عواطف ابراز شدة این غزلیات از جملة عواطف مثبت است و عواطف منفی به ندرت و آن هم با درجة پایین شدت بیان گردیده است. این بررسی نشان میدهد که 24 عاطفة مدل پلاچیک در غزلیات مولانا بازتاب یافته است. عواطف بازتاب یافتة غزلیات مولانا به ترتیب عشق، شادی، حیرت، امیدواری، پذیرش، تواضع... است که عاطفة عشق با گرفتن 50،92 در صد امتیاز در صدر و ناامیدی با گرفتن 0،02 امتیاز در پایین جدول قرار دارد.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
صادق رشیدی؛ فاطمه عظیمی فرد
چکیده
این مقاله که در ذیل تحقیقات کیفی قرار میگیرد، با رویکرد تحلیلی و با هدف تبیین مفهوم اقتباس از منظر نظریه بینامتنیت نوشته شده و به بررسی نظریه بینامتنیت و چند مفهوم کلیدی دیگر پرداخته است. به نظر میرسد آن مفهومی که در هنرهای نمایشی بهعنوان اقتباس مطرح میشود، در واقع یک تمهید و تکنیک و تصور سنتی در باب معنای بر گرفتگی از متون قبلی است ...
بیشتر
این مقاله که در ذیل تحقیقات کیفی قرار میگیرد، با رویکرد تحلیلی و با هدف تبیین مفهوم اقتباس از منظر نظریه بینامتنیت نوشته شده و به بررسی نظریه بینامتنیت و چند مفهوم کلیدی دیگر پرداخته است. به نظر میرسد آن مفهومی که در هنرهای نمایشی بهعنوان اقتباس مطرح میشود، در واقع یک تمهید و تکنیک و تصور سنتی در باب معنای بر گرفتگی از متون قبلی است که اساساً با نظریه بینامتنیت قابل تبیین است. مفهوم اقتباس بهصورت سنتی بر نوعی همحضوری تأکید دارد و اساساً به یک جنبه از ابعاد گسترده و پیچیده انواع روابط بین متون بهصورتی آشکار تأکید میورزد. یکی از مهمترین پیامدهای گسترش نظریه بینامتنیت و بهطورکلی نظریههای بینامتنی، انحلال تدریجی مفهوم متن بهعنوان یک واحد منسجم و خودمختار معنایی بوده است که به نوبه خود منجر به تغییر تأکید از متن منفرد و مستقل و اسطورهای به مفهوم جدید از متن شده است. روشی که در آن متون به مقولات و متون دیگری مرتبط میشوند. بنابراین، تبیین ماهیت اقتباس و مناسبت آن با نظریه بینامتنیت مستلزم آشنایی ما با چند مفهوم نظری مهم است که ذیل نظریه ابرمتنیت توسط ژنت مطرح شده است که در این مقاله به بررسی آنها پرداختهایم.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
سودابه صفری سنجانی؛ بهمن نامور مطلق
چکیده
روایت «سبزهقبا» یکی از افسانههای عامیانهی مشهور سنجان است. چگونگی خط سیر قهرمان در سفر اسطورهای سبزهقبا بر اساس الگوی تک اسطورهی سفر قهرمان کمپبل و همچنین شناسایی سوق دهندهی روانی قهرمان داستان بر اساس نظریهی T.A ، مسئلهی اصلی این پژوهش است. هدف این پژوهش شناخت کهن الگوی سفر قهرمان در داستان اسطورهای «سبزهقبا»، ...
بیشتر
روایت «سبزهقبا» یکی از افسانههای عامیانهی مشهور سنجان است. چگونگی خط سیر قهرمان در سفر اسطورهای سبزهقبا بر اساس الگوی تک اسطورهی سفر قهرمان کمپبل و همچنین شناسایی سوق دهندهی روانی قهرمان داستان بر اساس نظریهی T.A ، مسئلهی اصلی این پژوهش است. هدف این پژوهش شناخت کهن الگوی سفر قهرمان در داستان اسطورهای «سبزهقبا»، مطالعهی ضمیر ناخودآگاهِ جامعهی مخاطبان داستان و پی بردن به انگیزهی روایتی داستان فوق است. این نوشتار با رویکرد اسطورهشناسی و روانشناسی به تحلیل داستان سبزهقبا میپردازد. روش انجام این پژوهش، توصیفیِ تحلیل محتوا و جمع آوری اطلاعات به صورت میدانی و کتابخانهای است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که تمام مراحل الگوی کمپبل به جز چهار مؤلفهی آخرِ مرحلهی بازگشت در داستان سبزهقبا وجود دارد. به علاوه این پژوهش گواهِ وجود تعامل بین انگیزههای روانی-اخلاقی و روایی در شکلگیری داستان نمادین سبزهقبا است. همچنین نتیجهی این تحقیق نشان میدهد که طی کردن رشد شخصیتی، به عنوان یک کهن الگو در ضمیر ناخودآگاه جمعی در انسان، ارزشی فرامنطقهای محسوب میشود به علاوه این پژوهش نتیجه میگیرد که نظریهی سوق دهنده (رانه)های اریک برن در قسمت آزمونهای نظریهی سفر قهرمان کمپبل به خوبی بازتاب یافته است و وجود سوق دهندههای مذکور را در این افسانهی ایرانی ثابت میکند.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
یحیی طالبیان؛ محمد صادق فتاح آتانی؛ محمود بشیری
چکیده
بر اساس یافته های زبان شناسان، گویش الموتی را می توان در زیر مجموعه زبان های شمالی_غربی ایران باستان تقسیم بندی کرد و زبان های ایرانی را میتوان در قالب خانواده ی بزرگ زبانی (هند و اروپایی) بررسی کرد، افق مقایسه و پیوند گویش الموتی با زبان لاتین در سرآغاز و منشا از جهات شکل، ساختار آوایی و معنایی دامنه وسیعی از تحقیقات را پیش چشم محققان ...
بیشتر
بر اساس یافته های زبان شناسان، گویش الموتی را می توان در زیر مجموعه زبان های شمالی_غربی ایران باستان تقسیم بندی کرد و زبان های ایرانی را میتوان در قالب خانواده ی بزرگ زبانی (هند و اروپایی) بررسی کرد، افق مقایسه و پیوند گویش الموتی با زبان لاتین در سرآغاز و منشا از جهات شکل، ساختار آوایی و معنایی دامنه وسیعی از تحقیقات را پیش چشم محققان می گستراند، هنوز بسیاری از واژگانی که در زبان گویشوران الموتی به کار برده می شود با صورت و ساخت آوایی کهن آن به کار می رود. در این مقاله به طور اجمالی به برخی از ویژگی های صرفی باستانی این گویش اشاره خواهد شد و در ادامه برای اثبات نگرش فوق بیست واژه و سه پسوند را که از جهت شکل آوایی و معنایی با واژگان لاتین هم پوشانی دارند تطبیق می شوند؛ نخست واژگان را در منشا و ریشههای باستانی زبان های ایرانی یعنی پهلوی و اوستایی می کاود؛ سپس کلمات را در نگاهی عمیق تر در بستر خانواده زبان های هند و اروپایی مقایسه می کند و شباهت های معنایی و آوایی آن را ارائه می دهد. هویت و اصالت باستانی این گویش را در زبان های ایرانی و پیوند آن را با خانواده زبان های هند و اروپایی می توان مشاهده کرد.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
ریحانه قندی؛ زهرا حیاتی
چکیده
هویت مفهومی سیال و بیثبات است که متناسب با به کارگیری در هر متن، معنای آن تعریف میشود. در برخی تعریفهای جامعهشناختی، تقابل میان هویت فردی و اجتماعی، ذیل نگاه کلی به مفهوم هویت رنگ میبازد. فردیت هر شخص که دربردارندۀ صفات منحصربهفرد و غالباً ذاتیِ اوست، تحت تأثیر هویت اجتماعی کمرنگ است و با امور اکتسابی در اجتماع و هر ...
بیشتر
هویت مفهومی سیال و بیثبات است که متناسب با به کارگیری در هر متن، معنای آن تعریف میشود. در برخی تعریفهای جامعهشناختی، تقابل میان هویت فردی و اجتماعی، ذیل نگاه کلی به مفهوم هویت رنگ میبازد. فردیت هر شخص که دربردارندۀ صفات منحصربهفرد و غالباً ذاتیِ اوست، تحت تأثیر هویت اجتماعی کمرنگ است و با امور اکتسابی در اجتماع و هر گفتمانِ غالب تغییر میکند. شناخت هویت هر فرد در سایۀ تمایزاتش از دیگری امکانپذیر میشود و به عبارت دیگر، هویت، برآمده از ارتباط و تعامل میان خود و دیگری است. در همۀ متون ازجمله متون ادبی، هویت به اقتضای ظرفیتهای موجود در متن، بازنمایی میشود. در ادبیات روایی نیز شگردهای روایتپردازی این بازنمایی را محقق میکنند. در این پژوهش به بازنمودهای معنای هویت و واکاوی معنای ضمنی آن در فیلمنامۀ حقایق دربارۀ لیلا دختر ادریس، پرداخته شده است. نتیجه اینکه: مفهوم هویت در روایت زندگیِ لیلا بر تأثیرپذیرفتنِ فردیتِ وی از ارتباطات اجتماعی و گفتمانهای غالب جامعه تأکید میکند. اصلیترین شگردهای روایی که این بازنمایی را به انجام میرسانند، رویدادهای اصلی داستان، عناصر روایی و تقابلهای دوگانه هستند.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
عطاالله کوپال
چکیده
تمام مولفان و مصنفان ادبی، از دیرباز به دنبال یافتن نامهایی جذاب و ماندگار برای آثار خود بودهاند و بحث در بارة نام آثار ادبی به اندازة بررسی ساختار و محتوای آنها، در مباحث نقد ادبی، در خور اهمیت بوده است. مقالة حاضر به دنبال یافتن شگردهای نامگذاری آثار برجسته و بزرگ ادبی و طبقهبندی آنهاست. رویکرد اصلی مقاله، بر شالودة زمینهای ...
بیشتر
تمام مولفان و مصنفان ادبی، از دیرباز به دنبال یافتن نامهایی جذاب و ماندگار برای آثار خود بودهاند و بحث در بارة نام آثار ادبی به اندازة بررسی ساختار و محتوای آنها، در مباحث نقد ادبی، در خور اهمیت بوده است. مقالة حاضر به دنبال یافتن شگردهای نامگذاری آثار برجسته و بزرگ ادبی و طبقهبندی آنهاست. رویکرد اصلی مقاله، بر شالودة زمینهای بینارشتهای، میان ادبیات و زبانشناسی استوار گشته است.. مدّعای این مقاله آن است که نویسندگان ایران و جهان، از روشهای کاملاً معین و محدودی در ساخت زبان، برای نامگذاریِ آثار خود، چه در زبان فارسی و چه در زبانهای دیگر، بهره بردهاند و بسیاری از این روشها مشابه هستند. این مقاله به روش توصیفی و تحلیلی و با استفاده از رویکرد تحلیل نامِ آثار ادبی، بر بنیاد «ساخت» و «دستور زبان فارسی» در نوشته شده است. نویسندۀ این مقاله در طبقه بندیِ نامها، از روشهای طبقهبندیِ نحوی و دستوری بهره گرفته است. ابتدا اسامی خاص و سپس جملهبندیهای کامل و پس از آنها مفردات و ترکیبات در نامِ آثار، مورد توجه قرار گرفته است و از همه مهمتر اینکه مقالۀ حاضر در هر مقوله، آثار ادبی جهان و ایران را در در ساختهای نحوی مشابه، در کنار یکدیگر طبقهبندی کرده است. مقاله میکوشد به این نتیجه برسد، بر خلاف آنکه گمان میرود، نام نهادن بر اثر ادبی، دشوارترین بخشِ آفرینش اثر است؛ نامگذاریِ آثار، از الگوهای ساده و تکرارشوندهای تبعیت میکند که آشنایی با آنها میتواند برای هر نویسندة معاصر، کار نامگذاری اثر ادبی را تسهیل کند.