نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

استادیار، زبان وادبیات فارسی، زبان و ادبیات فارسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه کوثر بجنورد، بجنورد. ایران.

10.30465/lir.2022.41561.1529

چکیده

ماهیت استعاره جمعی و اشتراکی است و بر این اساس که تاریخ و مسائل تاریخی در گزینش قلمرو‌های منبع/ مبدأ استعاره‌ها و کارکرد شناختی آن‌ها نقش دارند، مسئله‌ای که پژوهش حاضر بدان می‌پردازد، دلایل پدید آمدن استعارۀ مفهومی «معشوق نور است» در غزل عاشقانۀ فارسی است. جهت پرداختن به مسئلۀ مذکور به روش توصیفی- تحلیلی به بررسی غزلیات سعدی شیرازی و حسین منزوی پرداخته و سپس به روش تطبیقی نقش‌مایه‌های خورشید نیز مطالعه و بررسی شد. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که در شعر سعدی یکی از عوامل پدید آمدن این کلان‌استعاره، پوشیده‌رویی معشوق و لزوم وضوح بخشیدن به چگونگی زیبایی معشوق و چگونگی حضور او بوده است اما در شعر منزوی ازآن‌جایی که معشوق روی‌پوشیده نیست تا خورشید جایگزینی برای توصیف روی او باشد، کارکردهای شناختی این کلان‌استعاره تغییر قابل ملاحظه‌ای یافته است؛ خورشید به‌عنوان قلمرو مبدأ، دیگر آن خورشید قدرتمند شعر سعدی با نور خیره‌کننده و درخشانش نیست، خورشید به‌عنوان استعاره‌ای هستی شناختی در شعر منزوی گاه کارکردهای شناختی مشابه استعاره‌های شیئی مانند فانوس و شمع را دارد. بعلاوه این که حوزه مقصد خورشید از معشوق به عاشق میرسد تناظر بین حوزه مبدأ و مقصد، نگاشت‌هایی از قبیل گرمای خورشید/ گرمای حضور معشوق، روشنایی خورشید یا ماه/ درخشندگی و سپیدی روی معشوق، قدرت رویش و زایش نور خورشید/ قدرت باروری معشوق را قابل درک می‌نماید. نقش‌مایه‌های خورشید در دوران معاصر و تصویر خورشید خانم بر روی سفالینه‌ها امتداد حضور استعارۀ «خورشید ایزدبانو است» را نشان می‌دهد که با استعارۀ مفهومی «معشوق خورشید است» در غزل عاشقانۀ فارسی تناسب دارد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات