دوره و شماره: دوره 3، شماره 5، اردیبهشت 1400، صفحه 1-339 (بهار و تابستان 1400) 

نگرش مولانا به ناهنجاری‌های جنسی و هویت‌های دیگرگونۀ جنسی در مثنوی

صفحه 1-30

https://doi.org/10.30465/lir.2020.32994.1210

سید ناصر جابری اردکانی؛ حسین علی اکبری؛ دریا محیط

چکیده مثنوی مولانا جلال‌الدین رومی دایره‌‌المعارف فرهنگ ایرانی- اسلامی است. این اثر به دلیل اشتمال بر داستان‌های متعدد و نیز به دلیل تعمق مولانا در مسائل روان‌شناختی، اثری مهم و قابل تأمل است. بر این اساس در این تحقیق اختلالات جنسی و مسألۀ هویت‌های جنسی متفاوت (دگرباشان) -که به دلیل عرفی کمتر به آن توجه شده است- بررسی می گردد. سؤال تحقیق این است که مولانا کدام ناهنجاری‌های جنسی را در لابلای حکایات بیان کرده است و دیدگاه او دربارۀ دگرباشان چیست؟ هدف تحقیق این است که دقت نظر مولانا دربارۀ اختلالات جنسی بیان شود و در عین حال به روش تحلیلی – توصیفی نقدی بر دیدگاه او و هم‌عصرانش دربارۀ هویت‌های جنسی دیگرگونه مطرح شود. این تحقیق نشان می‌دهد که گونه‌های مختلفی از اختلالات جنسی از سوی مولانا در پردۀ طنز و حکایت طرح و نقد شده است. از آن جمله: هم‌جنس‌گرایی، پدوفیلی، بستیالیتی، بهره‌کشی جنسی، اختگی، مبدل‌پوشی و... . همچنین دو هویّت جنسی برای مولانا و هم‌عصران او غریب بوده و نکوهش شده است، این دو گروه «مخنّث» و «سَعتَری» نامیده شده‌اند و همان است که امروزه ترانس‌سکسوال و لزبین نامیده می‌شوند. مولانا این خوی همجنس‌گرایی و رفتارهای منوط به آن را در این دو طیف، ذاتی – معادل مادر زاد و ژنتیکی- دانسته؛ عملکردی که درون آن تناقضی آشکار نهفته است و امروزه می‌توان دربارۀ آن تأمل و تجدید نظر کرد. معرفی این دو جنسیت، آن‌گونه که در این مقاله آمده تا کنون صورت نگرفته و می‌تواند زمینۀ تحقیقات مرتبط دیگری را فراهم آورد.

بررسی تطبیقی نقش گرگ در اسطوره‌های ملل و اسطوره‌های ایرانی

صفحه 31-78

https://doi.org/10.30465/lir.2020.32254.1186

فرانک جهانگرد؛ رحمان نقی زاده

چکیده گرگ از قدیمترین روزگاران در بیشتر اقلیم‌های جهان با بسیاری از اقوام زیسته و در اساطیرآنها جنبه‌های نمادین گسترده‌ای یافته است. گرگ همزاد انسان از بدو آفرینش و همراه او در جهان پس از مرگ است. گرگ؛ نیای باستانی، پرورش‌دهنده، هدایت‌کننده و راهنماست و توان بارورسازی، حمایت و محافظت دارد و در نقش توتم نیز ظاهر شده است. این نقش‌های گرگ را در بین اقوام شرق و غرب سرزمین ایران، به ویژه در بین رومیان، ترکان و مغولان به صورت بارز و برجسته‌ای می‌توان دید، اما در فرهنگ ایرانی چنین خویشکاری-هایی را یا هرگز نداشته یا فروگذاشته است. برجسته‌ترین نقش گرگ را در متون حماسی فارسی و در پیوند با تورانیان (ترکان) می‌توان دید. در این پژوهش به روش کتابخانه‌ای نقش گرگ در اساطیر و به روش تطبیقی در فرهنگ ملل (به ویژه رومیان، ترکان و مغولان) و ایران بررسی خواهد شد. در این پژوهش در حوزه مطالعات میان رشته‌ای اسطوره شناسی و ادبیات و در پی یافتن پاسخ این پرسش‌هاست: خویشکاری‌های گرگ در اساطیر سایر را کدام موجودات اسطوره‌ای در فرهنگ ایرانی دارند؟ به عبارت دیگر جانشین گرگ در اساطیر ایران کدام موجود است؟ بر طبق این پژوهش، تنها پاره‌ای از نقش‌های گرگ را در اسطوره‌های ایرانی می‌توان دید. در حالی که هیچ موجودی چنین نقش‌های جامع و گسترده‌ای ندارد، بخش عمده‌ای از این نقش‌ها را سیمرغ ایفا می‌کند. البته همتاانگاری سیمرغ و شاهین (وارغن)، این حضور را پررنگ‌تر جلوه می‌دهد. بخش دیگر خویشکاری‌های گرگ در اسطوره‌های سایر ملل را شیر و بهرام در اساطیر ایرانی بر عهده دارند.

روابط بینامتنی اشعار بحتری با تاریخ، فرهنگ و هنر ایرانی

صفحه 79-108

https://doi.org/10.30465/lir.2020.33014.1211

علیرضا حسینی؛ فاطمه زمانی؛ لیلا صحرائیان

چکیده دیوان بحتری مشتمل بر قصاید وصفی و مدحی فراوانی است که به اشکال گوناگون تاریخ، فرهنگ و هنر ایرانی را بازآفرینی می‌کند و به فراخور مضمون و بافت کلام پادشاهان بزرگ، آلات موسیقی، معماری، لباسها و اسامی شهرهای ایرانی و غیره بازنمایی کرده‌است. لذا مطالعه و بررسی چگونگی و چرایی تأثیرپذیری بحتری از فرهنگ و تمدن ایرانی از اهمیت بسزایی برخوردار است. در پژوهش حاضر از رویکرد بینامتنیت که با خوانشی تفسیری تأثیر و تأثر متون از یکدیگر را واکاوی می‌کند به مطالعه دیوان بحتری پرداخته‌شده است. روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی و بر مبنای منابع کتابخانه‌ای است. بدین ترتیب که ابتدا دیوان بحتری مورد مطالعه قرار گرفته است و شواهد تأثیر پذیری او از فرهنگ و تمدن ایرانی استخراج شده است. سپس بر اساس نظریه باختین و مایکل ریفاتر تحلیل شده است. مهمترین پرسش این تحقیق بررسی اَشکال تأثیر پذیری بحتری از تمدن ایرانی است. نتیجه این بررسی حاکی از آن است که بحتری با ذکر جغرافیای سرزمین ایران و به نیکی یاد کردن از شهرهای آن در اشعار خود، برای خوشامد ممدوحان ایرانی خویش از جغرافیای ایران به نیکی یاد کرده است. همچنین وی با همانندپنداری ممدوحان خود به شاهان و وزیران ایرانی، منظومه‌ای ‌توصیفی از سلاطین ایرانی با معنابن قدرت و سلطنت تشکیل می‌دهد و بر شجاعت و دلاوری فرماندهان ایرانی تأکید می‌کند. همچنین شاعر در ضمن توجه به انواع هنر ایرانی همانند موسیقی، معماری رمز ماندگاری سروری ممدوحانش بر ایرانیان را در اهتمام آنان در حفظ و احیاء آیین و رسوم ایرانی می داند

پژوهشهای میان رشته ای ادبی

واکاوی تیپ شخصیتی قهرمان رمان"ساق البامبو" براساس تئوری آنیاگرام (از منظر تیپ‌شناسی، سطوح سلامت و تیپ ثانویه)

صفحه 109-131

https://doi.org/10.30465/lir.2021.32732.1199

عارفه خمر زابلی؛ علی اصغر حبیبی؛ مجتبی بهروزی

چکیده روانشناسان برای شناخت شخصیت‌ها، روش‌های گوناگون را ارائه داده‌اند که هریک از زاویه خاصی به موضوع می‌نگرند. آنیاگرام (Ennea gram) یکی از این الگوهای شناخت شخصیت در روانشناسی نوین است. الگوی تیپ‌شناسی آنیاگرام دارای9 تیپ شخصیتی: اصلاح‌طلب، کمک‌گرا، موفقیت‌طلب، فردگرا، فکور، محتاط، خوشگذران، رهبر و صلح‌طلب است که با به کارگیری آن می-توان نوع تیپ شخصیتی هر فرد را تشخیص داد. سعود السنعوسی(1981-) ازجمله رمان‌نویسان معاصر کویت به شمار می‌آید. یکی از مطرح‌ترین رمان‌های او "ساق‌البامبو" است که مسئله کارگران مهاجر آسیای شرقی در کویت و بحران‌های اجتماعی و مسائل روانی ایشان را دستمایه اصلی داستان خویش قرار داده است. پژوهش پیش روی با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی و آماری تلاش می-کند تا ویژگی‌های شخصیتی عیسی قهرمان اصلی رمان ساق‌البامبو را براساس تئوری آنیاگرام از3 زاویه تیپ‌شناسی، تعیین سطوح سلامت و تشخیص تیپ ثانویه تحلیل نماید. نتایج پژوهش حاکی از آن است که عیسی دارای تیپ4 (فردگرا) می‌باشد و تیپ ثانویه و تکمیل‌کننده وی، تیپ5 (فکور) است. همچنین سطح سلامت عیسی با 91 بسامد در سطح حد وسط سلامت به طرف ناسالم می‌باشد.

سبک زنانه در متون لالایی

صفحه 132-161

https://doi.org/10.30465/lir.2021.32479.1192

محمداسماعیل دهقان طزرجانی؛ حسن ذوالفقاری

چکیده زبان بازنمای قواعد عام‌تر اجتماع است که در آن طبقات و دسته‌های مختلفی زندگی می‌کنند از این رو با شناخت خصوصیات زبان دوجنس، می‌توان آن دو را از هم تمییز داد. لالایی‌ها، یکی از انواع ادبیات منظوم عامه‌اند که درواقع آن‌ها را باید متونی کاملاً زنانه به‌حساب آورد. بررسی سبکی متون زنانه با روش‌های زبان‌شناسی برای حصول خصوصیات و شاخصه‌های گونة زبانی زنانه و درنتیجه نقد علمی این آثار، اهداف اصلی سبک‌شناسی زنانه را تشکیل می‌دهند. این جستار در چارچوب تحلیل فمینیستی قصد داشته تا سطوح مختلف زبانی و فکری لالایی‌های عامیانه را سبک‌شناسی کند. در این پژوهش با بهره‌گیری از روش توصیفی _ تحلیلی دریافتیم که لالایی‌های عامه سرشار از وجه عاطفی و احساسی مادرانه‌اند که این مهم در سطوح مختلف آوایی، واژگانی، نحوی و کاربردی نمایان است. زبان ساده و روان لالایی‌ها تجلی‌گاه تفکرات سادة زنان قدیم است که موجد نحوی شاخص شده است. عامل قدرت مردان در طول تاریخ باعث شده تا زنان نسبت به جنس مؤنث، تفکری مردانه داشته ‌باشند و هویت خود را وابسته به مردان بدانند. این نوع نگرش در گفتمان لالایی‌های سنتی منعکس ‌شده است.

پژوهشهای میان رشته ای ادبی

بررسی و تحلیل مشخصه‌های پوپولیسم در داستان «قلعۀ حیوانات»؛ اثر جورج اورول

صفحه 162-190

https://doi.org/10.30465/lir.2021.32777.1202

وحید سجادی فر

چکیده پوپولیسم ، ازجمله مؤلفه‌های مطرح در علوم اجتماعی و سیاست است که با تأکید بر محوریت نقش و خواست عامۀ مردم و با شعار دفاع از حقوق ازدست‌رفتۀ ایشان در مقابل طبقۀ روشنفکر حاکم، به اشکال گوناگون بر ذهن و قلم نویسندگان در حوزۀ ادبیات داستانی تأثیر نهاده‌است. پوپولیسم دارای مشخصه-های مثبتی است که در بشتر موارد بر اثر برخی انحرافات، چهره‌ی کاملاً منفی‌ای را به‌‌خود می‌گیرد، تا جایی که این بازخورد متضاد، مشخصه‌های واقعی پوپولیسم تلقی می‌گردند. داستان قلعه حیوانات اثر «جورج اورول » یکی از نمودهای روشن نظام اجتماعی پوپولیستی‌ در ادبیات داستانی است که نویسنده در نگارش آن، با استفاده از قالب «فابل » و ترسیم شخصیت‌های نمادین حیوانی، یک جنبش مردمی با چهرۀ پوپولیستی را در داستان خود الگوبرداری کرده ‌است. در این مقاله که با روش تحلیلی- تطبیقی است، کوشش شده است که ضمن بررسی و اثبات وجود مشخصه‌های پوپولیسم در متن داستان «قلعه‌ی حیوانات»، روند تغییر کارکرد مشخصه‌های آن و الگو گرفتن این داستان از یک انقلاب پوپولیستی بررسی و تبیین گردد. نتایج این این مقاله حاکی از این امر است که این داستان در واقع ترسیم کنندۀ یک نظام پوپولیستی است که در روند آن مشخصه‌های مثبت پوپولیسم به مرور تبدیل به مشخصه‌هایی منفی می‌گردد.

تحلیل چهار ترجمه انگلیسی از گزیده اشعار بوستان سعدی با استفاده از نظریه کتفورد

صفحه 191-214

https://doi.org/10.30465/lir.2021.32524.1195

عنایت اله شعبانی؛ نفیسه عمادی؛ فاطمه دفتری

چکیده هدف این پژوهش بررسی تطبیقی چهار ترجمه فارسی به انگلیسی گزیده اشعار بوستان سعدی، شاعر و نویسنده نامدار ایرانی، که توسط کلارک (۱۸۷۹)، دیوی (۱۸۸۲)، ادواردز (۱۹۱۱)، و ویکنز (۱۹۸۴) انجام شده-اند، با استفاده از نظریه کتفورد (۱۹۶۵) است. پنج شعر از بوستان سعدی توسط پژوهشگران به صورت تصادفی انتخاب و هر مصرع پس از بررسی، در دسته‌بندی مشخص شده توسط کتفورد (1965)‌، یعنی تغییر صوری در سطح واژگانی، تغییر مقوله‌های دستوری، تغییر واحد، تغییر ساختار، و تغییر درون‌زبانی قرار گرفت. برخی از مصرع ها در بیش از یک دسته‌بندی قرار گرفتند چرا که بیش از یک تغییر در آن‌ها رخ داده بود. یافته‌ها نشان داد که تغییر ساختار بیشترین کاربرد را در ترجمه هر چهار مترجم داشته است، و پس از آن، تغییر صوری در سطح واژگانی و تغییر به واحدی بزرگتر، به ترتیب بیشترین بسامد و کاربرد را داشتند. علاوه بر این، یافته های این پژوهش بیانگر این موضوع بود که هر چهار مترجم رویکرد مشابهی را در رابطه با این تغییرها در ترجمه اشعار انتخابی اتخاذ کرده اند. همچنین براساس نتایج بررسی، می‌توان اینگونه استدلال کرد که تغییر ساختار و تغییر صوری در سطح واژگانی، عمدتاً در ترجمه های مورد مطالعه اجتناب‌ناپذیر بوده اند.

خوانش تأملی «پیر چنگی» در زمان و حکایت پل ریکور

صفحه 215-241

https://doi.org/10.30465/lir.2021.32317.1188

زهرا صابری نیا؛ نرگس محمدی بدر؛ فاطمه کوپا؛ فرهاد درودگریان

چکیده از دیدگاه هرمنوتیک تأملی، نقل قصه و روایت حکایت متعلق به دو دنیای گفتمانی متفاوت است. هر چند هیچ روایتی بدون کنش و تهی از زمان نیست، ولی تحلیل انتقادی حکایت، پیش‌انگاشت هم‌سویی و هم‌گونی کنش و زمانِ آن را با قصه متعارض می‌سازد. به طوری که می‌توان گفت چالش حکایت، واداشتن زبان به پیروی از اندیشه و استعارگی فهم و دغدغة قصه، عمق‌بخشی به یکپارچگی زبان و رویدادانگاری داستان است. آن‌چه که اندیشة نوشتار حاضر حول محور آن می‌گردد در نافذترین شکل خود در دقایق سه‌گانة زمان و حکایت «پل ریکور» فرانسوی مطرح شده است. او با تحلیل انتقادی ماهیت کنش و زمان در عرصة محاکات می‌گوید: هم-بستگی تنگاتنگ بین محاکات و پیرنگ سبب‌ شده نظریه‌پردازان ادبی متوجه حضور مؤلفه‌ای پنهان بنام «آفرینش» که حکایت را برخلاف قصه سرشار از اندیشندگی می‌کند نشوند و کنش و بازنمود آن در قصه را با بازعمل‌آوری کنش در حکایت یکسان پندارند. پنداشت اخیر سبب غفلت از پیکربندی و فهم عملی حکایت شده خصیصه‌هایی را نادیده می‌گیرد که این سنخ ادبی را در مقابل قصه قرار می‌دهد. پژوهشگران مقالة حاضر با استفاده از رهیافت‌های وی روایت «پیر چنگی» را که از داستان‌های مشترک عطار و مولوی است به شیوة تحلیلی- محتوایی مقایسه کرده در مواجهه با این سؤال که کدام خصیصه‌های روایتی قادر است قصه و حکایت را از هم متمایز سازد به این برآیند رسیده‌اند که حکایت‌ برخلاف قصه، فربه از «برون‌گستری»، «فهم عملی»، «خودآیینی» و «شاکله‌سازی» است.

واکاوی شخصیت «طوبا» در رمان طوبا و معنای شب بر مبنای «مثلث کارپمن»

صفحه 242-273

https://doi.org/10.30465/lir.2021.32776.1201

سعیده صمیمی؛ پروانه عادل‌زاده؛ کامران پاشایی فخریی

چکیده مثلث کارپمن یک الگوی اجتماعی یا روان‌شناختی است که تعاملِ بین افراد را در یک تحلیل تراکنش، که توسط استفان کارپمن طراحی شده است، توضیح می‌دهد. این الگو سه نقش روان‌شناختی را که معمولا افراد ناخودآگاه در موقعیت‌های روزمره اشغال می‌کنند، بیان می‌کند؛ در مدل ترسیمی مثلث کارپمن سه ضلع وجود دارد. یک ضلع به نام ناجی، ضلعی به نام قربانی و ضلع دیگر با عنوان آزارگر. هر شخص یک نقش اصلی و آشناترین نقش را دارد کارپمن این موقعیت را دروازه شروع می‌نامد. اگرچه هر کسی نقشی دارد که بیش‌ترین آشنایی را با آن دارد، اما وقتی فرد روی مثلث قرار گرفت، به طور خودکار از طریق تمام موقعیت‌ها می‌چرخد و نقش‌ها را تغییر می‌دهد. مقاله پیش‌رو مبتنی بر رویکرد تحلیلی روانکاوانه تلاش خواهد کرد تا شخصیت طوبا را بر اساس مثلث کارپمن تببین نماید. آنچه از بازخوانی شخصیت طوبا در رمان برمی‌آید این است که شخصیت طوبا بر اساس مثلث کارپمن حالت چرخشی دارد. و در هر سه نقش جا به‌ جا می‌شود و در هر سه جایگاه ایفای نقش می‌کند. از ناجی به قربانی جهت گیری می کند و از قربانی به آزارگری که این پرسه تقریبا تکرار می‌شود و بیش‌تر در نقش آزارگر و قربانی ظاهر می‌شود. طوبا در مثلث کارپمن گیر می‌ا‌فتد و در واقع اسیر باز‌های روانی می‌شود که حاصلی جز استیصال و درماندگی ندارد.

بررسی نقش قاعدۀ«کم کوشی زبانی» در شکل‌گیری زبان محاوره‌ی مجموعهٔ یکی بود و یکی نبود

صفحه 274-296

https://doi.org/10.30465/lir.2020.31331.1156

جعفر فسائی؛ سمیه رضایی

چکیده یکی از برجسته ترین رویدادهای زبانی در عصر مدرن و همزمان با تغییر و تحولات بنیادین در نحوه تفکر و شیوه زیست آدمیان حرکت زبان به سمت کم‌کوشی و میل به اختصار و ایجاز است. در تعاریف زبانشناختی، به قوانین و قواعد ناظر بر تحولات آوایی و صرفی زبان که به راحت‌تر شدن بیان و ساده‌تر شدن شکل و ساختار جملات و عبارات در فرآیندهای ارتباطی منتج می‌شود، «قانون صرف کمترین انرژی در گفتار و نوشتار» اطلاق می شود. یکی از مهمترین تأثیرات این قاعده بر صورتهای زبانی، خروج از معیارهای رسمی و کلیشه‌های تثبیت شده سنتی و حرکت تدریجی به سمت ساحتهای محاوره و غیر رسمی است. در این مقاله نشان داده‌ایم که یکی از عوامل تأثیر گذار در شکل گیری زبان محاوره محمدعلی جمالزاده تبعیت ذهن و زبان ایشان از قاعده کم‌کوشی زبانی است. بر این اساس پاره‌ای از فرآیندهای کم کوشانه زبانی را درسطح ارکان مختلف جمله، در نخستین مجموعه داستانی جمال‌زاده-«یکی بود و یکی نبود»- مورد بررسی قرار داده‌ایم و برآیند مقاله نیز فرضیه مزبور را تأیید کرده است.

تحلیل انتقادی سفرنامه بیابان و کشتزار اثر گرترود بل بر اساس نظریه‌ی شرق‌شناسی ادوارد سعید

صفحه 297-314

https://doi.org/10.30465/lir.2021.34212.1246

محمد امین مذهب

چکیده گرترود بل، جهانگرد و سفرنامه‌نویس انگلیسی، سال‌های زیادی از عمر خود را در خاورمیانه و در کشورهای مختلفی همچون ایران، عربستان، سوریه، اردن و فلسطین سپری کرد. وی به علت نگارش چندین سفرنامه‌ و ترجمۀ گزیده‌ غزلیات حافظ به زبان انگلیسی نه تنها چهره‌‌ای ادبی بود، بلکه نوشتارهای او پوشش و بهانه‌ای برای پیشبرد فعالیت‌های جاسوسی دولت بریتانیا محسوب می‌شوند. در این میان، سفرنامۀ بیابان و کشتزار (1907) از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این سفرنامه نه تنها در اروپا به محبوبیت دست یافت، بلکه می‌توان ادعا کرد که زمینه‌ی اشغال فلسطین و سیاست‌های امپریالیستی و مداخله‌جویانه‌ی بریتانیا در دهه‌های بعدی قرن بیستم در خاورمیانه را تضمین کرد. بنابراین، مطالعۀ حاضر به بررسی و تحلیل سفرنامۀ پیش‌گفته می‌پردازد و با استفاده از خوانش تاریخ‌باوری نوین و نظریه‌ی شرق‌شناسی ادوارد سعید، خوانشی شرق‌شناسانه از سفرنامه‌ی بل ارائه می‌دهد تا گفتمان شرق‌شناسی اثر، که فرآیند دیگری‌سازی اعراب و برتری فرهنگی غربی‌ها بر شرقی‌ها را دربرمی‌گیرد، مورد واکاوی و ارزیابی نقادانه قرار گیرد. بر اساس مفهوم شرق شناسی ادوارد سعید می‌توان نتیجه گرفت که گرترود بل در مواجه با فرهنگ و اهالی شرق به خصوص منطقه خاورمیانه بی‌طرف نبوده و صادقانه به روایت ماجرا نپرداخته است و نشان می‌دهد او بیشتر به عنوان یک فعال سیاسی در حوزه شرق و کشورهای خاورمیانه برای زیر سلطه بردن کشورهای مشرق زمین زیر سلطه غرب فعالیت می‌کرده است.

نقش فاعلی شاعردر آفرینش شعر براساس بازخوانیهای متفاوت ازنظریه فلسفی -هنری میمسیس

صفحه 315-339

https://doi.org/10.30465/lir.2020.32650.1196

منصوره معینی

چکیده تقلید به وسیله‌ی تصویر، رفتار، نمایش و گفتار در فرهنگ برخی از ملل باستان، بیانگر نوعی باور به وحدت یافتن با پدیده‌ها و قداست هستی از رهگذر این تقلید بود. افلاطون این واژه را برای طرح نظریه‌ای ادبی و در جهت مخالفت با هنرهای تقلیدی ، به کار برد. تأثیر نظریه‌ی میمسیس سبب گشته که در هر دوره‌ای از تاریخ نقد هنری وادبی اروپا و جهان اسلام ، طرحی از این نظریه جلوه‌گر باشد و نگاه‌های متفاوت به آن، نظریات جدیدی به وجود آورد. در این نوشتار تلاش شده در یک بررسی تطبیقی از رهگذر مطالعه‌ی کتابخانه‌ای و شیوه‌ی توصیفی- تحلیلی، نقش فاعلی هنرمند در آفرینش اثرهنری را بر اساس نظریه‌ی میمسیس از دیدگاه افلاطون، ارسطو و نو افلاطونیان شرح دهیم. در این میان نظرات اندیشمندانی همچون دموکریت، سیدنی، کالریج، بندتوکروچه، والتر بنیامین، تئودور آدورنو، گادامر، و نیز مطرح گشته و به طور تطبیقی بررسی شده‌اند. این بررسی تطبیقی نشان می دهد که نقش فاعلی شاعربراساس نظریه میمسیس درنظرافلاطون نقشی منفی وبازدارنده از حقیقت است اما فلوطین دربازخوانی خودازاین نظریه نه تنها نقش ادراک حاصل از سلوک را درآفرینش هنری بیان کرده بلکه همچون کروچه ادراک شهودی را بدون قدرت تجسم وبیان، شهودهنری ندانسته است. ارسطو نقش فاعلی شاعر راکشف وساخت زوایای طرح آفرینش شعری دانسته که ازرهگذرمیمسیس با نوع نگاه ، ادراک وترکیب وتصرف درپدیده ها حاصل می شود.نقش فاعلی شاعربراساس بازخوانیهای آدورنووبنیامین ازاین نظریه همانندسازی ویکی شدن با طبیعت ودرنظرگادامر بازشناسی است.