مرتضی افشار؛ فرید محسنی
چکیده
سعدی شاعر و نویسنده قرن هفتم که از پرورش یافتگان نامی فرهنگ اصیل ایرانی واسلامی است اگرچه به عنوان جامعهشناس و جرمشناس شناخته نمیشود؛ اما درآثار شبه مانندیک جرمشناس وجامعهشناس، نسبت به کجروی و بزهکاری بیتفاوت نبوده و در خلال گفتارهایش مطالبی مطرح کرده که با نظریات مطرح جرم شناسی سازگاری و تطابق قابل توجهای دارد. ...
بیشتر
سعدی شاعر و نویسنده قرن هفتم که از پرورش یافتگان نامی فرهنگ اصیل ایرانی واسلامی است اگرچه به عنوان جامعهشناس و جرمشناس شناخته نمیشود؛ اما درآثار شبه مانندیک جرمشناس وجامعهشناس، نسبت به کجروی و بزهکاری بیتفاوت نبوده و در خلال گفتارهایش مطالبی مطرح کرده که با نظریات مطرح جرم شناسی سازگاری و تطابق قابل توجهای دارد. در این نوشتار ضمن اینکه بر ارتباط عمیق جرمشناسی با ادبیات پی میبریم ردب پای بسیاری از نظریات مطرح در جرمشناسی را در خصوص بزهکاری اطفال و نوجوانان در آثار سعدی خواهیم یافت. سعدی در آثارش به خوبی به تأثیر وراثت و محیط بر شکلگیری رفتار انحرافی اشاره کرده و به راهکارهای قابل توجهای چون سیاست تشویق و تنبیه، تعلیم وتربیت و.... در راستای پیشگیری از کجروی اشاره میکند. همچنین خواهیم دید تعارض موجود در آثار سعدی؛ انتخابی کاملا آگاهانه بوده که از جامع نگری وی نشات گرفته است و میتوان گفت نظریات وی با جرمشناسی پست مدرنیسم که تصویری واقع گرایانه وچند بعدی ازعلل جرم ارائه میدهد تشابه بسیاری دارد.
ناصر پورحبیبی؛ محمد غلامرضایی؛ تورج عقدایی؛ حسین آریان
چکیده
ادبیات کودک و نوجوان ادبیاتی است متنوع و از دیدگاه های مختلف قابل بررسی. لذا هدف پژوهش حاضر مطالعهی شخصیت و شخصیتپردازی در داستانهای هوشنگ مرادی کرمانی بر مبنای نظریهی شخصیت در اندیشهی کارن هورنای است. این مطالعه به لحاظ روششناسی، کیفی است. جامعهی پژوهش حاضر شامل داستانهای کودکان و نوجوانان از هوشنگ مرادی کرمانی گزینش ...
بیشتر
ادبیات کودک و نوجوان ادبیاتی است متنوع و از دیدگاه های مختلف قابل بررسی. لذا هدف پژوهش حاضر مطالعهی شخصیت و شخصیتپردازی در داستانهای هوشنگ مرادی کرمانی بر مبنای نظریهی شخصیت در اندیشهی کارن هورنای است. این مطالعه به لحاظ روششناسی، کیفی است. جامعهی پژوهش حاضر شامل داستانهای کودکان و نوجوانان از هوشنگ مرادی کرمانی گزینش وتحلیل شد. از میان داستان های این نویسنده، داستان هایی انتخاب شده است که شخصیت های آن ها را بتوان با نظریهی کارن هورنای تحلیل روان شناختی کرد. نتایج بررسیها نشان میدهد که تضاد اساسی موجود در شخصیت ها باعث شده است که آن ها به سه تیپ مهرطلب، برتری طلب و انزوا طلب، بگروند. تمام تیپ های شخصیتی، برای رهایی از رنج وآزار عصبی، به خود آرمانی، متوسل شده اند و در برخورد با دیگران عمداً یا به صورت ناخودآگاه ماسک به صورت می زنند و احساس می کنندکه خود حقیقی را از دیگران پنهان کرده اند. در تمام شخصیتهای داستانها، اضطراب بنیادی به عنوان اساسیترین اصل در نظریهی هورنای قابلمشاهده است،اضطرابی که از خانواده، محیط و اجتماع نشأت میگرفت و در دوران طفولیت برکودک تحمیل شده است و به یک رفتارعصبی مخرب، تبدیل شده است.
علی اصغر حبیبی؛ رضا اصغری
چکیده
نقد روانشناختی یکی از حوزههای جدید نقد ادبی به شمار میرود که ناقد در آن با تکیه بر اصول و مبانی روانشناسی، محرّکها و هیجانات روحی و عوامل مؤثر بر آفرینش یک اثر ادبی را مورد بررسی قرار میدهند و با بیان جریان باطنی و احوال درونی شاعر، تأثیری را که محیط، جامعه و سنن در تکوین این جریانها داشتهاند مورد مطالعه قرار میدهد؛ ...
بیشتر
نقد روانشناختی یکی از حوزههای جدید نقد ادبی به شمار میرود که ناقد در آن با تکیه بر اصول و مبانی روانشناسی، محرّکها و هیجانات روحی و عوامل مؤثر بر آفرینش یک اثر ادبی را مورد بررسی قرار میدهند و با بیان جریان باطنی و احوال درونی شاعر، تأثیری را که محیط، جامعه و سنن در تکوین این جریانها داشتهاند مورد مطالعه قرار میدهد؛ چراکه روان آدمی ابزارهایی را برای کاهش اضطراب و دفاع از خود در اختیار دارد که به آن مکانیسمهای دفاعی گفته میشود. فروید در سدة بیستم میلادی، آغازگر و پرچمدار روانشناسی علمی بود. شناختهشدهترین دستهبندی فروید از ساختار اجزای روان آدمی، الگوی نهاد، خود و فراخود است. ابوالعلاء معری (۹۳۷-۱۰۵۷م) و شوریده شیرازی (۱۸۵۷-۱۹۲۷م) دو شاعر نابینای عرب و ایرانی هستند که در کودکی و پس از تجربة بینایی محدود، حس دیداری خود را از دستدادهاند، اما با وجود این توانستهاند پا به عرصة ادبیات نهاده و آثاری را بر جای بگذارند. پژوهش حاضر بر آن است تا با رویکردی توصیفی–تحلیلی و بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، به بررسی مکانیسمهای دفاعی در شخصیت ابوالعلاء معری و شوریده شیرازی از خلال سقط الزند معری و دیوان شوریده بپردازد. نتایج این جستار حاکی از آن است که نابینایی دو شاعر منجر به یأسی آشکار در درون آنها شده و اشعارشان بیانگر میل آنها به زیبایی و دیدار است و برای کاهش اضطرابی که در پی نابینایی در آنان به وجود آمده، از مکانیسمهای دفاعی-روانی چون: جبران، باطلسازی، جابجایی، تحقیر دیگران و ... استفاده کردهاند.
نغمه حسین قزوینی؛ منصور حسامی
چکیده
اشیاء روزمره مبنای بسیاری از تشبیهات و استعارات بدیع در ادب فارسی هستند، اشیائی که بسیاری از آنها در دنیای کنونی مهجور و نامانوس بوده و این امر سبب می گردد، به درک زیبایی شناختی شایسته از دریافت آنها، در متون ادبی نائل نگردیم. حال این پژوهش بر این فرض است که می توان با استمداد از روش بازسازی افق انتظار به معیار و ملاکی برای درک زیبایی ...
بیشتر
اشیاء روزمره مبنای بسیاری از تشبیهات و استعارات بدیع در ادب فارسی هستند، اشیائی که بسیاری از آنها در دنیای کنونی مهجور و نامانوس بوده و این امر سبب می گردد، به درک زیبایی شناختی شایسته از دریافت آنها، در متون ادبی نائل نگردیم. حال این پژوهش بر این فرض است که می توان با استمداد از روش بازسازی افق انتظار به معیار و ملاکی برای درک زیبایی شناختی از گستره این دریافتها دست یافت. حال در تعریف مختصر این روش باید گفت، افق انتظار در منظر هانس روبرت یاوس معیاریست که خوانندگان برای قضاوت، ارزشگذاری و تفسیر متون ادبی یک عصر به کار میبرند و معتقد است میتوان آن را با دستورالعملی سه مرحلهای بازسازی نمود. در این پژوهش برای آزمون کارآمدی این روش، افق انتظار دو ظرف روشنایی پردریافت در متون ادب فارسی (قندیل و فانوس) بازسازی گردید. بدین ترتیب که در دو مرحله نخست، به استناد متون ادبی، نمونههای موجود در موزه ها و یا تصاویر آنها در برخی نگارهها، انتظارات واقعی مردمان از آنها، که در نقش وجوه شبه استعارات و تشبیهات ظاهر شدهاند، را شناخته؛ و در مرحله سوم با مقایسه انتظارات واقعی از این ظروف با دریافت خلاقانه و خیالانگیز آنها در متون ادبی، به تحلیل زیباییشناختی آنها در متون ادبی پرداخته شد. نتیجه این بازسازیها نشان میدهد که با این روش میتوان به تفسیر زیباییشناختی بهتری نسبت به دریافت اشیاء روزمره در متون ادبی، نائل گردید.
چنور سیدی؛ حسن کریمیان
چکیده
هروایت هنری از جمله هنر نگارگری که توسط روایت گران آفریده می شوند، شامل مجموعه ای از گفته هایی است که در طی روایت به آن ها هویت داده می شود و صدایی از درون دنیای نگاره ها که متعلق به نگارگر است، آن ها را برای دنیای بیرون نقل می کنند. نگارگر برای انتقال ذهن هدفمند خود از بیرون و درون نگاره ها از انواع زاویه ی دید برای روایت داستان، برخورداری ...
بیشتر
هروایت هنری از جمله هنر نگارگری که توسط روایت گران آفریده می شوند، شامل مجموعه ای از گفته هایی است که در طی روایت به آن ها هویت داده می شود و صدایی از درون دنیای نگاره ها که متعلق به نگارگر است، آن ها را برای دنیای بیرون نقل می کنند. نگارگر برای انتقال ذهن هدفمند خود از بیرون و درون نگاره ها از انواع زاویه ی دید برای روایت داستان، برخورداری جسته است؛ همچنین با توجه به راویتگر بودن خود، در سیر روایت پردازی نقش هایی را عهده دارد که شامل: کارکردهای (بازنمایی، کنترلی و تفسیری) است. پژوهش حاضر، در پی پاسخ گویی به این پرسش هاست، نگارگر بر اساس گفتمان روایی ژپ لینت ولت از چه کارکردهای در نگاره های خود، درمواجهه با مخاطب برخوردار است؟ کدام کارکرد بر کارکردهای دیگر می چربد؟ تأثیرکارکرد غالب در نگارهها چگونه است؟ پژوهش حاضر با بررسی و مطالعات کتابخانهایی بین رشته ایی ادبیات و هنر باستانی به صورت توصیفی- تحلیلی انجام شده است برای پاسخ به پرسش های فوق با بررسی نگاره هایِ اثر کمال الدین بهزاد هراتی در دوره تیموریان، به این نتیجه می رسد در عمل روایت پردازی توسط نگارگر، کارکرد تفسیری بر کارکردهای دیگر غلبه دارد و دلیل آن را نیز می توان جنبه ی اخلاقی و تعلیمی بودن آن آثار دانست که بر ژانر محتوای تصویر، بسیار تأثیرگذار است و نگارگر از طریق کارکردها و مسئولیت های خود، مخاطب را به جنبهی اخلاقی و تعلیمی بودن نگاره ها سوق میدهد.
علی طاهانسب
چکیده
مکتب فرانکفورت یکی از جنبشهای بسیار تأثیرگذار دهة سی و چهل در قرن بیستم است. از دستاوردهای مهم مکتب فرانکفورت، نظریة زیباییشناسیانتقادی است؛ دیدگاه این نظریه به هنر و بعد زیباشناختی آن، دیدگاهی انتقادی است. این نظریه در مخالفت با پوزیتیویسم که عمدتا در خدمت توصیف و تایید وضع موجود است، در پی به وجودآوردن وضع آرمانی و مطلوب تلاش ...
بیشتر
مکتب فرانکفورت یکی از جنبشهای بسیار تأثیرگذار دهة سی و چهل در قرن بیستم است. از دستاوردهای مهم مکتب فرانکفورت، نظریة زیباییشناسیانتقادی است؛ دیدگاه این نظریه به هنر و بعد زیباشناختی آن، دیدگاهی انتقادی است. این نظریه در مخالفت با پوزیتیویسم که عمدتا در خدمت توصیف و تایید وضع موجود است، در پی به وجودآوردن وضع آرمانی و مطلوب تلاش میکند. انتقاد از وضع موجود، خودمختاری اثر هنری، منش ایدئولوژیک اثر هنری، اصل انقلابی بودن و حقیقت محتوایی اثر هنری از جمله اصولی هستند که هدفشان رهایی بشر از وضع نابهسامان موجود و رسیدن او به سعادت و وضع مطلوب است. در این جستار سعی شده است با استفاده از روش تحلیل محتوا و جمع آوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانهای به این پرسشها پاسخ داده شود که عارف در شعر و هنر خود همسو با اندیشوران نظریة زیباییشناسی تا چه اندازه رویکردی انتقادی داشته است؟ همچنین نشان دهد که رویکرد هنری عارف بر اساس دیدگاه مکتب فرانکفورت و نظریة زیباییشناسی انتقادی، بیشتر جنبه "ایجابی" دارد یا جنبة سلبی و نفیگرایانه؟ نتیجة این پژوهش نمایان میسازد که؛ هنر عارف متضمن ابعاد انتقادی و اعتراضی است و به معیارهای هنر اصیل از دیدگاه زیباییشناسیانتقادی، بسیار نزدیک میشود. او برای رسیدن به وضعیت آرمانی با نگرشی "سلبی" و نفیگرایانه وضع موجود جامعه خود را به بوته نقد و داوری میکشد. و این گونه به هنر خود "جنبة هشیاربخشی" و "خود مختاری"» میبخشد.
ابراهیم ظاهری عبدوند
چکیده
در این پژوهش، به تحلیل و درونکاوی شخصیت، در رمان جای خالی سلوچ، براساس دیدگاه وردن در مورد مراحل و تکالیف سوگ و واکنشهای بههنجار در برابر ماتم با روش اسنادی پرداخته شده است. تحلیل شخصیتهای داستان، بر اساس این دیدگاه، نشان میدهد خانوادۀ سلوچ مانند مرگان، عباس و ابراو، ابتدا از طریق انکار معنی فقدان، فراموشی انتخابی، نفی روی ...
بیشتر
در این پژوهش، به تحلیل و درونکاوی شخصیت، در رمان جای خالی سلوچ، براساس دیدگاه وردن در مورد مراحل و تکالیف سوگ و واکنشهای بههنجار در برابر ماتم با روش اسنادی پرداخته شده است. تحلیل شخصیتهای داستان، بر اساس این دیدگاه، نشان میدهد خانوادۀ سلوچ مانند مرگان، عباس و ابراو، ابتدا از طریق انکار معنی فقدان، فراموشی انتخابی، نفی روی دادن اتفاق مهم و داشتن تردید، واقعیت فقدان را نمیپذیرند تا درد رفتن سلوچ را بر خود آسان کنند که این امر، موجب ناهنجاریهایی در رفتار آنان میشود. در زمینۀ گذر از درد مصیبت، مرگان و عباس، درد مصیبت را انکار میکنند تا از خویش در برابر درد فقدان سلوچ محافظت کنند که این انکار، خود را به شکلی دیگر، یعنی رفتار نابههجار خشونت، نشان میدهد. در ادامه، نبودِ سلوچ را میپذیرند و همۀ آنان، با کسب مهارتهای جدید، با محیط بدون حضور شوهر/پدر انطباق مییابند. در پایان نیز با تغییر جای متوفی از نظر عاطفی، مانند عشق به فرزند و به دیگران، ازدواج کردن و عشق به کار، روزنی به سوی آینده و زندگی عادی میگشایند. از نظر احساسها، شناختها و رفتارها، شخصیتهای درگیر در سوگ، واکنشهای مختلفی مانند خشم، اندوه، گوشهگیری، جستوجو، توهم و بیقراری از خود نشان میدهند و سرانجام، با پشت سرگذاشتن همۀ این مراحل، احساسات و واکنشها، به زندگی معمولی باز میگردند. بر این اساس می-توان نتیجه گرفت که در این رمان، در کنار پرداختن به محیط اجتماعی، درون شخصیتهای مصیبتدیده نیز کاویده و حالتهای مختلف آنان بازنمایی شده است.
یاسر فراشاهی نژاد
چکیده
پارادایم به معنی سرمشقها و نمونههای حاکم بر ذهن و زبان دانشمندان در دورههای مختلف است و با اندکی تسامح، در علوم انسانی و هنر نیز نظامهای فکری غالب یا همان پارادایمها قابل شناسایی است. هنرمندان بسیاری خود را ذیل این نمونههای غالب میبینند و پیوندی عمیق با اندیشههای حاکم در زمان خود مییابند. در ایران از سالهای 1320 غالب هنرمندان ...
بیشتر
پارادایم به معنی سرمشقها و نمونههای حاکم بر ذهن و زبان دانشمندان در دورههای مختلف است و با اندکی تسامح، در علوم انسانی و هنر نیز نظامهای فکری غالب یا همان پارادایمها قابل شناسایی است. هنرمندان بسیاری خود را ذیل این نمونههای غالب میبینند و پیوندی عمیق با اندیشههای حاکم در زمان خود مییابند. در ایران از سالهای 1320 غالب هنرمندان و نویسندگان خود را وقف تبلیغ برای پارادایم حاکم؛ یعنی مارکسیسم کردهبودند و در دهه چهل، هنر مدرنِ خودارجاع «کانتی» بود که هنرمندان و نویسندگان متعددی را مجذوب خود ساخت. یک دهه بعد، تفکرات بومگرای اسلامی، که در ادامهی برخوردهای مختلف با سنت پدید آمده بود، زمینه را برای رشد زیباشناسی «قدسی» ایجاد کرد. به بیان دیگر روشنفکران و نواندیشان دینی با بهرهگیری از آرای فلاسفه غرب و سنتهای مذهبی، نوع جدیدی از فلسفهی هنر و ادبیات را در ایران پی نهادند. این نواندیشان که افرادی چون علی شریعتی، مرتضی مطهری، عبدالکریم سروش، داوری اردکانی و دیگران بودند، گرچه در موارد متعددی اختلاف نظر داشته و دارند، در زیباشناسی به حضور یک «امر قدسی» در هنر اسلامی باور دارند. بنابراین، باورمندی به امرقدسی در کنار شرایط اجتماعی و سیاسی ، به خصوص پس از انقلاب اسلامی، زمینه را برای رشد هنر اسلامی- انقلابی فراهم ساخته است.
طاهره گلستانی بخت؛ مریم زمانی(الله داد)؛ سامان رحمانی فرشباف
چکیده
منتقدین ادبی با بهره گیری از علم روان شناسی و تحلیل شخصیت و رویدادهای داستان، زوایای پنهان متن را آشکار می نمایند. یکی از اهداف نقد روان کاوانه بررسی و تحلیل شخصیت ها و وقایع پیوسته در متن است. هدف این مطالعه بررسی عقده حقارت، نمودهای برتری جویی و شیوه های جبران عقده حقارت در شخصیتهای اصلی داستان است. رمان های بلند و هنری، با توجه به ...
بیشتر
منتقدین ادبی با بهره گیری از علم روان شناسی و تحلیل شخصیت و رویدادهای داستان، زوایای پنهان متن را آشکار می نمایند. یکی از اهداف نقد روان کاوانه بررسی و تحلیل شخصیت ها و وقایع پیوسته در متن است. هدف این مطالعه بررسی عقده حقارت، نمودهای برتری جویی و شیوه های جبران عقده حقارت در شخصیتهای اصلی داستان است. رمان های بلند و هنری، با توجه به پرداختن به وجه های مختلف شخصیت و رویدادهای متنوع پیرامون آن، جایگاه خوبی برای بروز و ظهور نقد روان شناختی هستند؛ از این رو رمان بلند و درخشان کلیدر، به قلم محمود دولت آبادی به دلیل پرداختن به وجوه مختلف شخصیتهای متعدد داستان ، متن خوبی برای این بررسی است. یافته های این مقاله که به روش توصیفی – تحلیلی انجام شده؛ حاکی از این است که نیروی برانگیزنـده و محرک رفتـارهـای گل محمد حس برتری جویی او و تلاش برای غلبـه بر احسـاس کهتری بود که عمال حکومتی بر وی روا داشتند. رفتار وی در پایان داستان بیانگر رسیدن به یکپارچگی و انسجام نقش وی و وسیله ای برای بروز جنبه های برتر و متعالی شخصیت وی می باشد. سایر شخصیتهای داستان نیز مانند ستار، بیگ محمد و خان عمو نیز با غلبه بر احساس حقارت به مراتبی از حس برتری جویی رسیده بودند اما برخی دیگر مانند قدیر، نادعلی، از احساس کهتری به ورطه عقده حقارت غلطیدند.
سیامک نادری
چکیده
بخشی از فضای مناقشهبرانگیز و تأویلپذیر بوف کور را میتوان در تصاویری بازجست که به فرهنگ شفاهی تهران سدهی سیزدهم اشاره دارد. به مردمانی قصهپرداز که اینک خود بخشی از قصهها شدهاند. حکایات بازمانده از این مردمان به اندازهای به شخصیتها و حوادث بوف کور نزدیک است که این گمان را ایجاد میکند: «شاید هدایت در نوشتن ...
بیشتر
بخشی از فضای مناقشهبرانگیز و تأویلپذیر بوف کور را میتوان در تصاویری بازجست که به فرهنگ شفاهی تهران سدهی سیزدهم اشاره دارد. به مردمانی قصهپرداز که اینک خود بخشی از قصهها شدهاند. حکایات بازمانده از این مردمان به اندازهای به شخصیتها و حوادث بوف کور نزدیک است که این گمان را ایجاد میکند: «شاید هدایت در نوشتن بوف کور از آنها بهره جسته باشد.» این تصاویر را به طور خلاصه میتوان در موضوعات زیر دستهبندی کرد: جغد ساعت،حکیمباشی یا قلمدانساز انبار ارگ،بیبیخانم و حکیمباشی،سرنوشت یک بیمار در حال احتضار، سمساری حسین گدا و شرابخانهی اعتضادالسلطنه، مهدیعلیخان مردی از بنارس، کلیسای طاطاووس، تصنیف رایج «حالا نخوریم کی خوریم؟»،وکلای بقال و چقال مجلس، جوانمرد قصاب، آبگوشت آدم، محاکمهی محمدباقر گلپایگانی،آببازی روز سیزده و عمارت سرخهحصار. بازخوانی این عناصر میتواند بوف کور را به یک اثر اتوبیوگرافیک تاریخی با محوریت تهران صفوی ـ قاجاری نزدیک کند. این پژوهش در نظر دارد با تکیه بر مطالعات تطبیقی به روش کتابخانهای به این پرسش پاسخ گوید که سهم بوف کور از این تصاویر، حکایات و فرهنگ شفاهی تا چه اندازه است؟ و آیا ایماژهای دگرگونهی بوف کور تباری داستانی دارند یا پاره نقوشی از گلیم تکهتکهشدهی تهران هستند که در این اثر فرصت تجلی یافتهاند؟ نویسنده معتقد است که با انگارههای مردمشناسی که نزد هدایت به امانت سپرده شده، بعید نیست که ساختار بوف کور بر پایهی بخشی از این انگارهها پیریزی شده باشد؛ تهرانی که هدایت در آن زیسته و بدون شک با فرهنگ شفاهی مردمان آن آشنایی داشته است.
معصومه نعمتی قزوینی؛ لیلا جدیدی
چکیده
حوادث و شخصیتهای تاریخی یکی از پربارترین منابع الهام بخش هنر معاصر است. در این میان، نگاه شعر معاصر به واسطهی پیوند محکمی که با تجربهی بشری دارد، به تاریخ حوادث و شخصیت-های تاریخی دگرگون گشته است. شاعران معاصر با پشت سر گذاشتن دوره اشعار مناسبتی، به مرحلهی نوین بازخوانی و بازآفرینی تاریخ وارد شدهاند. از سویی، با توجه به جهانی ...
بیشتر
حوادث و شخصیتهای تاریخی یکی از پربارترین منابع الهام بخش هنر معاصر است. در این میان، نگاه شعر معاصر به واسطهی پیوند محکمی که با تجربهی بشری دارد، به تاریخ حوادث و شخصیت-های تاریخی دگرگون گشته است. شاعران معاصر با پشت سر گذاشتن دوره اشعار مناسبتی، به مرحلهی نوین بازخوانی و بازآفرینی تاریخ وارد شدهاند. از سویی، با توجه به جهانی شدن تجربة شعری، میتوان رویکردهای مشابهی را در میان ادبیات ملل گوناگون مشاهده نمود. بازخوانی و بازآفرینی میراث تاریخی یکی از همینرویکردها است که در شعر معاصر عربی و فارسی به وجود آمده است. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد میانرشتهای به تحلیل شخصیت-های تاریخی به کاررفته در اشعار دو شاعر معاصر فارسی و عربی یعنی نازک الملائکه و طاهره صفارزاده پرداخته است. در این پژوهش طبقدو مرحلهی فراخوانی شخصیت، یعنی مرحلهی بازخوانی و بازآفرینی که به عنوان روش تعامل شاعران با شخصیت میراثی شناخته میشود، اشعار این دو شاعر دستهبندی شده، ملیت شخصیتها و بسامد آن مشخص گردیده و هر یک از آنها مورد تحلیل قرار گرفته است. همچنین در مرحلهی دوم شیوهی به کارگیری شخصیت یعنی بازآفرینی، عامل به کارگیری، هدف و نیز موضع شاعر در کاربرد شخصیت نیز معین میگردد. یافتههای این پژوهش نشان دهندهی این است که هر دو شاعر از شخصیتهای تاریخی در شعر خود بهرهبردهاند و شخصیتهایشان در دو مرحلهیمذکور به کار رفته است. با این تفاوت که تعداد بازآفرینی و بازخوانی شخصیتهای تاریخی در شعر صفارزاده بیشتر از نازک الملائکه است.