نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
کارشناسی ارشد گروه زبان و ادبیات فارسی. دانشکدۀ حقوق و علوم انسانی. دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز، باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان، شیراز، ایران
چکیده
بخشی از فضای مناقشهبرانگیز و تأویلپذیر بوف کور را میتوان در تصاویری بازجست که به فرهنگ شفاهی تهران سدهی سیزدهم اشاره دارد. به مردمانی قصهپرداز که اینک خود بخشی از قصهها شدهاند. حکایات بازمانده از این مردمان به اندازهای به شخصیتها و حوادث بوف کور نزدیک است که این گمان را ایجاد میکند: «شاید هدایت در نوشتن بوف کور از آنها بهره جسته باشد.» این تصاویر را به طور خلاصه میتوان در موضوعات زیر دستهبندی کرد: جغد ساعت،حکیمباشی یا قلمدانساز انبار ارگ،بیبیخانم و حکیمباشی،سرنوشت یک بیمار در حال احتضار، سمساری حسین گدا و شرابخانهی اعتضادالسلطنه، مهدیعلیخان مردی از بنارس، کلیسای طاطاووس، تصنیف رایج «حالا نخوریم کی خوریم؟»،وکلای بقال و چقال مجلس، جوانمرد قصاب، آبگوشت آدم، محاکمهی محمدباقر گلپایگانی،آببازی روز سیزده و عمارت سرخهحصار. بازخوانی این عناصر میتواند بوف کور را به یک اثر اتوبیوگرافیک تاریخی با محوریت تهران صفوی ـ قاجاری نزدیک کند. این پژوهش در نظر دارد با تکیه بر مطالعات تطبیقی به روش کتابخانهای به این پرسش پاسخ گوید که سهم بوف کور از این تصاویر، حکایات و فرهنگ شفاهی تا چه اندازه است؟ و آیا ایماژهای دگرگونهی بوف کور تباری داستانی دارند یا پاره نقوشی از گلیم تکهتکهشدهی تهران هستند که در این اثر فرصت تجلی یافتهاند؟ نویسنده معتقد است که با انگارههای مردمشناسی که نزد هدایت به امانت سپرده شده، بعید نیست که ساختار بوف کور بر پایهی بخشی از این انگارهها پیریزی شده باشد؛ تهرانی که هدایت در آن زیسته و بدون شک با فرهنگ شفاهی مردمان آن آشنایی داشته است.
کلیدواژهها