نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی موسسه آموزش عالی دارالحکمه قم، ایران

2 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور تهران

10.30465/lir.2025.49851.1916

چکیده

در این مقاله؛ سیاست گفتمانی فردوسی از منظر جامعه‌شناختی و فلسفی، با رویکرد مطالعات بین ‌رشته‌ای و به روش توصیفی تحلیل شده است تا نخست: سازوکارهای آزادی‌بخش و پویامند استعاره و داستان، در فرایند انتقال معنا از زمان کیهانی به زمان انسانی بررسی شود. سپس با یک نگاه فرازبانی، کارکرد اراده و فردیت زبان شاعرانه در تغییر متن به جهان‌متن و خلق معنی از معنی تبیین گردد. آزادی معطوف به اراده می‌گوید: هرچند هستی بدون زبان، پنهان است و پرسش‌گری از هستی و کشف آن برای انسان خردمندی میسر است که ارادة خود را به شنیدن آوای آن معطوف بدارد، اما لازمة آزادی شاعر و پویایی شعر او، داشتن نگاه استعاری و ضمیر پرسش‌گر است و لازمة ارادة او، خردمندی به فردیت و کنش نمادین. در نتیجه، آزادی معطوف به اراده این قابلیت را به زبان شعر می‌بخشد که از معنی، معنی بیافریند و متن را به جهان‌متن تغییر دهد. برآیند پژوهش نشان می‌دهد، فردوسی از چشم‌انداز استعاره، داستان گذشتگان را به عنوان یک متن نگریسته ولی به هنگام روایت، فراتر از شیوة گزارشی و توصیفی عمل کرده است. این کنش نمادین؛ یعنی گشودگی جهان‌متن برای نفوذ مناسبات فکری و آگاهی‌های جامعه‌شناختی خواننده، سیاست تاریخی فردوسی در زنده نگه‌داشتن افسانه و اسطوره است. سیاستی که جان و خرد را در افق مفاهیم فکری و زیستمانی هر دوره از زندگی انسان، با گفتمانی تازه روبه‌رو می‌کند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات