نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دانشیار / دانشگاه زابل

10.30465/lir.2025.51295.1988

چکیده

پژوهش حاضر با بهره‌گیری از نظریة تاریخ‌نگاری ادبی هایدن وایت و در چارچوب رویکرد بین‌رشته‌ای، به تحلیل روایت یعقوب لیث صفاری در کتاب تاریخ سیستان می‌پردازد. مسئلة اصلی آن است که چگونه این متن تاریخی با استفاده از ساختارهای روایی، بلاغی و ایدئولوژیک، تصویری خاص و جهت‌دار از یعقوب خلق کرده و روایت خود را سامان داده است. این پژوهش بر پایة روش تحلیل کیفی و با تمرکز بر سه مؤلفة گزینش اطلاعات، ایدئولوژی و پیرنگ، می‌کوشد، سازوکارهای روایی مؤلف یا مؤلفان تاریخ سیستان را بازشناسی کند. یافته‌ها نشان می‌دهد که روایت یعقوب در این اثر، با حذف شکست‌ها، اغراق در پیروزی‌ها، تبارسازی ساختگی و تقابل «ما/دیگری»، بازنمایی هدفمندی از گذشته است که در آن، قهرمانی حماسی برای مشروعیت‌بخشی فرهنگی و سیاسی ساخته شده است؛ به‌ویژه در صحنه‌هایی چون تصرف نیشابور، نویسنده یعقوب را جانشین نمادین خلافت معرفی کرده و با نسبت دادن شجره‌نامه‌ای ساسانی، جایگاه او را به مرتبه‌ای فراتر از یک امیر نظامی ارتقا داده است. تحلیل این روایت نشان می‌دهد که تاریخ سیستان نه فقط یک منبع تاریخی، بلکه متنی روایی-ایدئولوژیک است که با تکنیک‌های روایت‌پردازی، تصویر گذشته را بازسازی کرده و آن را در خدمت گفتمان هویتی زمانهٔ خویش قرار داده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات