نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
2 دانشیار
چکیده
شاهنامه فردوسی، بهرغم ماهیت حماسی، اشارات متعددی به آشتی میان انسانها و حیوانات دارد که میتوان آن را به مثابۀ ایدۀ ایرانی «آَشتی جهانی» صورتبندی کرد. از سوی دیگر نظریۀ «صلح مثبت» از دیدگاه یوهان گالتونگ، برای تحقق «صلح پایدار» در جوامع امروزین، بر مولفههایی مانند: نبود خشونت ساختاری و فرهنگی، پذیرش تفاوتهای فرهنگی، تحقق عدالت اجتماعی و آرامش درونی تأکید دارد. این مقاله تلاش میکند با بررسی تطبیقی نظریۀ «صلح مثبت» گالتونگ و ایدۀ «آشتی جهانی» در شاهنامه، به دو پرسش کلیدی پاسخ دهد: چگونه نظام معرفتی شاهنامه میتواند به مثابه بازنمایی ایدۀ ایرانی «آشتی جهانی» در برابر «صلح مثبت» تفسیر شود؟ و چه تناقضها و چالشهایی در برابر ایده پردازی «صلح جهانی» در مقایسه با نظریۀ «صلح مثبت» تحقق آن را دشوار میسازد؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که مفهوم «آشتی جهانی» در شاهنامه، حامل پیامهایی از آَشتی و همزیستی است, اما بر تقابل با «دیگری» بنیاد یافته است. این تضادها، ریشه در ساختار روایی تاریخ ملی و رویکرد جهانی شاهنامه دارد، یافتههای دیگر پژوهش امتناع شرایط تحقق «صلح پایدار» به تأسی از بنیانهای اسطورهای ـ دینی و نظام جهانهای دوگانه (ایرانی/انیرانی)، در عین توجه به «آشتی جهانی» را روشن میسازد.
کلیدواژهها
موضوعات