نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی ، واحد دورود، دانشگاه آزاد اسلامی، دورود، ایران.

10.30465/lir.2025.48085.1826

چکیده

شناخت نفس به روش عقلی را «علم‌النفس فلسفی» می‌گویند. معرفت‌شناسیِ فلسفی، با تفکیک انسان به نفوس و قوا، به ارزیابی و سنجش قوای ادراکی انسان می‌پردازد. هرکدام از قوا ابزار معرفت یکی ازجهان‌ها یا سلسله‌مراتب هستی است، زیرا هر یک منشأیی خارج از وجود انسان دارد و قادر به ادراک هستیِ متعلقِ به خود است. پژوهش حاضر با مقایسۀ تطبیقیِ علم‌النفس در آراء فیلسوفان مشاء با حدیقه و سیرالعباد، قصد دارد جایگاه نفس‌شناسیِ فلسفی را در دو اثر مذکور مشخص کند؛ لذا با ملاک قراردادن دیدگاه ابن‌سینا در بخش نفس کتاب شفا و آراء اهل مدینۀ فاضلۀ فارابی، به ساختار انسان‌شناسی فلسفی در حکمت مشاء می‌رسد و از این منظر به بررسی سیرالعباد و حدیقه می‌پردازد. این تحقیق زاویه‌دیدی را که در مسیراستکمالی نفس انسان منتهی به سعادت و نور می‌شود، بررسی می‌کند و نقطۀ شروع آن را در علم‌النفس می‌جوید، زیرا هستی‌شناسی و خودآگاهی در نگاه سنایی مبتنی بر علم‌النفس است. سنایی به شیوۀ فیلسوفان، انسان و جهان را برای شناسایی منقطع و تکه‌تکه می‌کند؛ تکه‌ها با برزخ‌های متعدد به یکدیگر وصل می‌شوند، لذا هستی مدرج و پلکانی است، همان‌گونه که برای شناسایی مدرج شده‌بود. ازنظر سنایی منازل سفر آدمی در عالم‌های ادراک قراردارند و آغاز سعادتش بر ادراک حسی گذاشته شده‌است. معراج در ساختار علم‌النفس فلسفی، صعود نیست بلکه بازگشت به منشأ است. با پیوستن اجزا به کلشان، در آخرین مرحله تنها عقل می‌ماند که تجرد محض است و قادر به ادراک مرتبۀ توحید.

کلیدواژه‌ها

موضوعات