نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران
2 کارشناسی ارشد رشته پژوهش هنر، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران
چکیده
در پژوهشهای حوزه نقد ادبی معاصر، تحلیلهای میانرشتهای میان ساحتها و انواع گوناگون هنری از اهمیت بالایی برخوردار است. این مساله برخاسته از نظریات بینامتنی است که با رویکرد گفتگوی متنهای کریستوا و باختین آغاز شد و در مباحث بینامتنی ژار ژنت به اوج خود رسید. در این میان، بررسی روابط و گفتگوهای میان ادبیات و دیگر هنرها، از جذابیت بسیاری میان ناقدان ادبی برخوردار است. لذا این پژوهش سعی دارد که با روشی توصیفی- تحلیلی و با رویکرد بیش متنی ژرار ژنت، به بررسی روابط میان آثار صادق هدایت و نقاشیهای قاسم حاجیزاده بپردازد. از نتایج این پژوهش میتوان به تاثیر مستقیم و ناخودآگاه شخصیت هدایت و روایات او در دو سطح زبانی و محتوایی در فرم، ساختار و پیام آثار حاجیزاده اشاره داشت. این تاثیر پذیری در قالب انتخاب رنگ، شخصیت، مکانمندی و استفاده از نشانههای تصویری میتوان یاد کرد. از سوی دیگر، حاجیزاده در حوزه پیامهایی چون خرافهستیزی، نگاه انتقادی به تصور جامعه از زنان، تفرد و غربت از خود و تنهایی انسان مدرن بیش از هر چیز متاثر از متن و دادههای محتوایی صادق هدایت است.
کلیدواژهها
موضوعات