پژوهشهای میان رشته ای ادبی
الهام ابراهیمی؛ امیر عباس عزیزی فر
چکیده
یکی از رویکردهای نقد ادبی معاصر نقد اسطورهای است که به بررسی ریشههای اساطیری آثار ادبی در حوزة شخصیتها و روایتها میپردازد. نظریههای اسطورة باروری و کهن الگویی دو رویکرد اسطورهای شاخص در نقد آثار ادبی هستند که بیانگر زیرساخت روانشناسانه و اساطیری پیرنگ آثار ادبی هستند. منظومة پهلوانی شهریارنامه داستان سرگذشت و ماجراجوییهای ...
بیشتر
یکی از رویکردهای نقد ادبی معاصر نقد اسطورهای است که به بررسی ریشههای اساطیری آثار ادبی در حوزة شخصیتها و روایتها میپردازد. نظریههای اسطورة باروری و کهن الگویی دو رویکرد اسطورهای شاخص در نقد آثار ادبی هستند که بیانگر زیرساخت روانشناسانه و اساطیری پیرنگ آثار ادبی هستند. منظومة پهلوانی شهریارنامه داستان سرگذشت و ماجراجوییهای شهریار نوة سهراب است که در قرن دهم هجری توسط شاعری «مختاری» نام سروده شده است. این منظومة نسبتاً مفصل دارای خرده روایتهای بسیاری دربارة شهریار بهویژه در حوزة عاشقانه و غنایی است که بهدلیل روایت کهن و نشانههای درونمتنی دارای پیرنگی اساطیری با کارکرد باروری و تکامل تفردگرایانه است. در این نوشته با روش توصیفی- تحلیلی کنشهای شهریار در دو خرده روایت عاشقانۀ این منظومه از زاویة نظریه تفرد (خویشتن شناسی) و اسطورۀ باروری مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. یافتههای این پژوهش نشان میدهند که در یک خرده روایت عاشقانه، شهریار با ترک ایران و ورود به هند وارد حوزة ناخوداگاهی شده و پس از تجربه ساحات مختلف روانی (کهن-الگوها) به تکامل فردی و خودشکوفایی میرسد و در خرده روایت دیگر شهریار در هیأت خدای نباتی به مبارزه با اژدهای خشکسالی (مضراب دیو) میرود و با شکست او، الهۀ باروری و عشق (دلارام) را آزاد میکند.
رحیم سلامت آذر
چکیده
ین و اخلاق در «شهریار» و «سیاستنامه» و وجوه تفاوت آنها، موضوع اصلی این نوشتار است. روشی که برای اینکار مدنظر است، مطالعه تطبیقی است. آنچه این مطالعه مفروض داشته، این است که دید ماکیاولی در «شهریار» نسبت به دین یکسره فایدهگرایانه، واقعگرا، مدرن و البته غیرسکولار بوده و آن را تنها وسیلهای جهت اتّحاد مردم میداند ...
بیشتر
ین و اخلاق در «شهریار» و «سیاستنامه» و وجوه تفاوت آنها، موضوع اصلی این نوشتار است. روشی که برای اینکار مدنظر است، مطالعه تطبیقی است. آنچه این مطالعه مفروض داشته، این است که دید ماکیاولی در «شهریار» نسبت به دین یکسره فایدهگرایانه، واقعگرا، مدرن و البته غیرسکولار بوده و آن را تنها وسیلهای جهت اتّحاد مردم میداند و در اخلاق نیز بیپروا، عاری از احساسات و گاه بیاخلاق است، بعلاوه که هیچ اخلاقی مقدّم بر جامعه و حکومت نمیداند و اخلاق را محصول زور و قانون حکومت میپندارد. از سوی دیگر نگرش نظامالملک در «سیاستنامه» نسبت به دین متعصّبانه، کلاسیک و محافظهکارانه است و برخلاف ماکیاولی، دین را هم بهخاطر خود دین و حقانیّت آن، ارزش مینهد و هم اینکه از آثار سیاسی آن غافل نیست. در اخلاق نیز چون آن را برآمده از دین (اسلام) میداند معتقد بود در صورت عدم وجود حکومت، باز اخلاقی وجود خواهد داشت، یعنی اخلاق را منوط به وجود حکومت نمیانگارد. همه اینها بهعنوان فرضیه این نوشتار، با رجوع به متن هر دو اثر مذکور، بررسی میشود.