بهاره احمدی کمالوند؛ سیاوش مرادی
چکیده
در بسیاری از آثار بهرام بیضایی، یکی از دغدغههای اصلی، نمایش برهمکنشهای نظام خودکامه و افراد جامعه است، که خودکامگی در آن به عنوان یک عارضۀ تاریخی و فرهنگی، با ذهن و زندگی مردمان گره میخورد. در واکنش به آن، ظهور قهرمان، مضمونی پرتکرار در برانداختن ستم خودکامه و در مقابله با وضعیتِ پرآشوبی است که در تاریخ بسیار رخ نموده است. این ...
بیشتر
در بسیاری از آثار بهرام بیضایی، یکی از دغدغههای اصلی، نمایش برهمکنشهای نظام خودکامه و افراد جامعه است، که خودکامگی در آن به عنوان یک عارضۀ تاریخی و فرهنگی، با ذهن و زندگی مردمان گره میخورد. در واکنش به آن، ظهور قهرمان، مضمونی پرتکرار در برانداختن ستم خودکامه و در مقابله با وضعیتِ پرآشوبی است که در تاریخ بسیار رخ نموده است. این پیدایی، ولی سویۀ دیگری نیز دارد. این که افراد در بروز عوارض استبداد، دست از تلاش برای دیدن اشکالات و جستجوی راهحلهای درونزا کشیده و همچون کودکی نابالغ در انتظار پیدایش نیرویی برتر مینشینند تا مسائل، به مدد قوت او حل شود. این موضوع در برخی از آثار ادبی بیضایی به وضوح مطرح شده و مؤلّف از طریق ادبیات نمایشی به نقد این مسالۀ اساسی جامعه میپردازد. و اینکه چگونه افراد، خود در پایایی حکومت خودکامه، نقش ایفا میکنند؟ از میان آثار بیضایی، فیلمنامۀ «قصههای میرکفنپوش» در مرکز بررسی مقالۀ حاضر قرار دارد. افزون بر آن، به بررسی مسئولیتناپذیری افراد به عنوان یکی از ریشههای فرآیند قهرمانطلبی مردم جامعه در فیلمنامۀ «آهو، سلندر، طلحک و دیگران» به عنوان یکی از عوامل مسالۀ خودکامگی پرداخته میشود. برای تحلیل نظری در این میان، از رویکرد مانس اشپربر در تحلیل روانشناختی خودکامگی استفاده شده که به کمک آن و برخی متون روانشناختی دیگر، نشان داده میشود که در شرایط استبدادی، انتظار افراطی مردمان برای ظهور قهرمان، ضمن نشان دادن نشانههایی در بروز وهم و خودفریبی در افراد، جامعه را مورد سوءاستفادۀ مدام حاکمان مستبد نیز قرار میدهد.