روان زخم: بازنمایی تروما در رمان خون خرگوش رضا زنگی آبادی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه کوثر بجنورد، بجنورد، ایران.

2 دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات روایی، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه کوثر بجنورد، بجنورد، ایران.

10.30465/lir.2025.52461.2039
چکیده
روان‌زخم به‌عنوان تجربه‌ای تعریف می‌شود که فراتر از ظرفیت زبان برای بازنمایی است و زمانی رخ می‌دهد که رویداد آسیب‌زا یک‌لحظه دیرتر و قبل از درک آگاهانه تجربه شود. به‎عبارتی، ذهن آن رویداد را در لحظه تجربه می‌کند اما درک نمی‌کند. پاسخ افراد به روان‌زخم متفاوت است اما ژیژک هر نوع مواجهه با رویداد آسیب‌زا را تروما می‌داند و لاکان هم ناتوانی فرد در بازنمایی آن رویداد را امر واقع معرفی می‌کند. پژوهش حاضر با روش توصیفی–تحلیلی به بررسی و تحلیل روان‌زخم در داستان خون خرگوش رضا زنگی‌آبادی پرداخته‎است. هدف این پژوهش، روان‌کاوی ماهیت روان‌زخم و بازنمایی آن است و نشان می‌دهد که تروما نه‌تنها در سطح محتوایی بلکه در سطح ساختاری روایت هم بازنمایی شده‎است. فریبا، شخصیت اصلی داستان، در مواجهه با خشونت، فقر و سلطۀ پدرسالارانه، دچار زخم‌های روانی عمیقی است که در روایت، دیالوگ‌ها، سکوت‌های معنادار و لکنت زبانی او نمود پیدا کرده است. فریبا نه‌تنها نماد فردی آسیب‌دیده است بلکه بازتابی از زنانگی سرکوب‌شده است؛ زنانی که در جامعۀ مردسالارانه حتی مالک بدن خود هم نیستند. روایت حاضر با شکستن خط زمانی، خلق فضای کابوس‌وار و استفاده از شگردهای زبانی، تروما را ارائه می‌دهد. بر اساس تحلیل صورت گرفته، خون خرگوش تصویری ادبی از روان‌زخم‌هایی‌ست که در لایه‌های ناخودآگاه شخصیت‌ها است و تنها از خلال شکست‌های زبانی و روایی امکان ظهور پیدا می‌کند. این رمان تجسمی از سکوت و لکنت در مواجهه با خشونت، فقر، ناامیدی و تنهایی‌ست؛ امری که در حوزۀ امر واقعِ لاکانی جای می‌گیرد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات



مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده
انتشار آنلاین از 15 آذر 1404