پژوهشهای میان رشته ای ادبی
صادق رشیدی؛ فاطمه عظیمی فرد
چکیده
این مقاله که در ذیل تحقیقات کیفی قرار میگیرد، با رویکرد تحلیلی و با هدف تبیین مفهوم اقتباس از منظر نظریه بینامتنیت نوشته شده و به بررسی نظریه بینامتنیت و چند مفهوم کلیدی دیگر پرداخته است. به نظر میرسد آن مفهومی که در هنرهای نمایشی بهعنوان اقتباس مطرح میشود، در واقع یک تمهید و تکنیک و تصور سنتی در باب معنای بر گرفتگی از متون قبلی است ...
بیشتر
این مقاله که در ذیل تحقیقات کیفی قرار میگیرد، با رویکرد تحلیلی و با هدف تبیین مفهوم اقتباس از منظر نظریه بینامتنیت نوشته شده و به بررسی نظریه بینامتنیت و چند مفهوم کلیدی دیگر پرداخته است. به نظر میرسد آن مفهومی که در هنرهای نمایشی بهعنوان اقتباس مطرح میشود، در واقع یک تمهید و تکنیک و تصور سنتی در باب معنای بر گرفتگی از متون قبلی است که اساساً با نظریه بینامتنیت قابل تبیین است. مفهوم اقتباس بهصورت سنتی بر نوعی همحضوری تأکید دارد و اساساً به یک جنبه از ابعاد گسترده و پیچیده انواع روابط بین متون بهصورتی آشکار تأکید میورزد. یکی از مهمترین پیامدهای گسترش نظریه بینامتنیت و بهطورکلی نظریههای بینامتنی، انحلال تدریجی مفهوم متن بهعنوان یک واحد منسجم و خودمختار معنایی بوده است که به نوبه خود منجر به تغییر تأکید از متن منفرد و مستقل و اسطورهای به مفهوم جدید از متن شده است. روشی که در آن متون به مقولات و متون دیگری مرتبط میشوند. بنابراین، تبیین ماهیت اقتباس و مناسبت آن با نظریه بینامتنیت مستلزم آشنایی ما با چند مفهوم نظری مهم است که ذیل نظریه ابرمتنیت توسط ژنت مطرح شده است که در این مقاله به بررسی آنها پرداختهایم.
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
عیسی سلیمانی؛ محمدحسین جواری
چکیده
هر نویسندهای که با سیاست و تاریخ و قدرت درگیر باشد، به ناچار بازتاب آنها در آثارش هست، و چون گلشیری نویسندهای بود که مدام به تاریخ ایران بیشتر از طریق متون معتبر نظر داشت، هم از طریق بینامتنیت با آثار کهن سود میبرد و هم خوانش سیاسی خودش را در آثارش وارد میکرد. نقد سیاسی و مارکسیتی بیشتر ملهم از آثار مارکس و انگلس هستند، و تقریبا ...
بیشتر
هر نویسندهای که با سیاست و تاریخ و قدرت درگیر باشد، به ناچار بازتاب آنها در آثارش هست، و چون گلشیری نویسندهای بود که مدام به تاریخ ایران بیشتر از طریق متون معتبر نظر داشت، هم از طریق بینامتنیت با آثار کهن سود میبرد و هم خوانش سیاسی خودش را در آثارش وارد میکرد. نقد سیاسی و مارکسیتی بیشتر ملهم از آثار مارکس و انگلس هستند، و تقریبا همهی منتقدان سیاسی قرن بیستم متأثر از این دو نفر بودهاند. و جالب اینکه آثار ادیبان بزرگ ما همچون حافظ و فردوسی را میتوان از منظر سیاسی خواند. هوشنگ گلشیری که علاقهمند به آثار اینها بوده و به نوعی دنبالهرو اینها بوده، آثاری سیاسی نوشته است. و وقتی به لایههای آثار او دقیق بشویم میبینیم او یکی از سیاسیترین نویسندگان ایران معاصر است. ما در این مقاله نشان میدهیم که آثار او را میتوان هم از منظر نقد سیاسی خواند و هم از منظر بینامتنیت که مفهومی برآمده از کارهای فرمالیستهای روس و مخصوصا میخائیل باختین است که نویسنده و متفکری سیاسی بود. این مفهوم معنایی متنوع و گسترده دارد و از منظرهای متفاوت منتقدانی چون کریستوا و ژنت و بارت معنایش فرق میکند. نظر ما بیشتر نگاه مارک آنژنو است که تمرکزش روی نتیجهی رویکرد بینامتنی است، چون تولید ادبی اساسی را وارد شبکهای از تعامل مقررات گفتمانی اجتماعی میکند. این نگرش دید تازهای نسبت به جایگاه امر ادبی در فعالیت نمادین دارد و اساس توجه ما در این مقاله بیشتر همین تعاملات در جامعهی سیاسی است.
علیرضا حسینی؛ فاطمه زمانی؛ لیلا صحرائیان
چکیده
دیوان بحتری مشتمل بر قصاید وصفی و مدحی فراوانی است که به اشکال گوناگون تاریخ، فرهنگ و هنر ایرانی را بازآفرینی میکند و به فراخور مضمون و بافت کلام پادشاهان بزرگ، آلات موسیقی، معماری، لباسها و اسامی شهرهای ایرانی و غیره بازنمایی کردهاست. لذا مطالعه و بررسی چگونگی و چرایی تأثیرپذیری بحتری از فرهنگ و تمدن ایرانی از اهمیت بسزایی برخوردار ...
بیشتر
دیوان بحتری مشتمل بر قصاید وصفی و مدحی فراوانی است که به اشکال گوناگون تاریخ، فرهنگ و هنر ایرانی را بازآفرینی میکند و به فراخور مضمون و بافت کلام پادشاهان بزرگ، آلات موسیقی، معماری، لباسها و اسامی شهرهای ایرانی و غیره بازنمایی کردهاست. لذا مطالعه و بررسی چگونگی و چرایی تأثیرپذیری بحتری از فرهنگ و تمدن ایرانی از اهمیت بسزایی برخوردار است. در پژوهش حاضر از رویکرد بینامتنیت که با خوانشی تفسیری تأثیر و تأثر متون از یکدیگر را واکاوی میکند به مطالعه دیوان بحتری پرداختهشده است. روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی و بر مبنای منابع کتابخانهای است. بدین ترتیب که ابتدا دیوان بحتری مورد مطالعه قرار گرفته است و شواهد تأثیر پذیری او از فرهنگ و تمدن ایرانی استخراج شده است. سپس بر اساس نظریه باختین و مایکل ریفاتر تحلیل شده است. مهمترین پرسش این تحقیق بررسی اَشکال تأثیر پذیری بحتری از تمدن ایرانی است. نتیجه این بررسی حاکی از آن است که بحتری با ذکر جغرافیای سرزمین ایران و به نیکی یاد کردن از شهرهای آن در اشعار خود، برای خوشامد ممدوحان ایرانی خویش از جغرافیای ایران به نیکی یاد کرده است. همچنین وی با همانندپنداری ممدوحان خود به شاهان و وزیران ایرانی، منظومهای توصیفی از سلاطین ایرانی با معنابن قدرت و سلطنت تشکیل میدهد و بر شجاعت و دلاوری فرماندهان ایرانی تأکید میکند. همچنین شاعر در ضمن توجه به انواع هنر ایرانی همانند موسیقی، معماری رمز ماندگاری سروری ممدوحانش بر ایرانیان را در اهتمام آنان در حفظ و احیاء آیین و رسوم ایرانی می داند
معصومه محمودی
چکیده
عشق از موضوعات مشترک مباحث روانشناسی و آثار ادبی است که قابلیت بررسی و مقایسه را در چارچوب پژوهشهای بین رشتهای دارد. استرنبرگ در نظریه قصه عشق معتقد است هر فردی متاثر از عوامل جنسیتی، فرهنگی و اجتماعی الگوهای رفتار عاشقانه مشخصی را فرا میگیرد که قصه عشق نام دارد و بر اساس آنها میتوان سمت و سوی گرایش های عاطفی و علت دوام یا ناپایداری ...
بیشتر
عشق از موضوعات مشترک مباحث روانشناسی و آثار ادبی است که قابلیت بررسی و مقایسه را در چارچوب پژوهشهای بین رشتهای دارد. استرنبرگ در نظریه قصه عشق معتقد است هر فردی متاثر از عوامل جنسیتی، فرهنگی و اجتماعی الگوهای رفتار عاشقانه مشخصی را فرا میگیرد که قصه عشق نام دارد و بر اساس آنها میتوان سمت و سوی گرایش های عاطفی و علت دوام یا ناپایداری روابط عاشقانه را تشریح کرد. آنچه در پژوهش حاضر مورد توجه قرار گرفته است چگونگی مطابقت درونمایه روابط عاشقانه در پیرنگ داستانهای مورد پژوهش با نظریه قصه عشق استرنبرگ است. نویسنده در این مقاله کوشیده است الگوهای مرتبط با روابط زوجها در پنج رمان پرنده من، خط تیره آیلین، خونمردگی، پاییز فصل آخر است و چراغها را من خاموش میکنم را با قصههای عشقی که استرنبرگ در نظریه خود تشریح کرده است، مطابقت دهد و اهمیت آن را در ساختار علّی و معلولی پیرنگ داستانها نمایان سازد. قصههای عشق به کار رفته در این رمانها، قصههای باغچه، خیال، بهبودی و خانه هستند که بر اساس آنها میتوان منطق مستتر در پیرنگ داستانها را تشریح کرد. چنانچه نگاه بینامتنی را بپذیریم، مطابقت متن داستانی با نظریه روانشناسانهی استرنبرگ، اهمیت و جایگاه ویژهای مییابد و میتوان مطالعهی چنین داستانهایی را برای آموزش قصههای عشق و تصحیح باورهای ناکارآمد خواننده پیشنهاد کرد.