پژوهشهای میان رشته ای ادبی
هاشم کرمی؛ نسرین علی اکبری؛ زانیار نقشبندی
چکیده
نظام مفهومیای که با آن میاندیشیم، ساختاری استعاری دارند که با عنوان استعارههای مفهومی در فرهنگ، هنر و آداب و رسوم انسانها ظاهر میشوند و این امر در بحث زبانشناسی شناختی قابل بحث و بررسی است. استعارههای مفهومی به عینیسازی امور ذهنی میپردازد و نگرش شاعران و نویسندگان را در حوزههای مختلف این مقوله، مورد ارزیابی قرار می-دهد. ...
بیشتر
نظام مفهومیای که با آن میاندیشیم، ساختاری استعاری دارند که با عنوان استعارههای مفهومی در فرهنگ، هنر و آداب و رسوم انسانها ظاهر میشوند و این امر در بحث زبانشناسی شناختی قابل بحث و بررسی است. استعارههای مفهومی به عینیسازی امور ذهنی میپردازد و نگرش شاعران و نویسندگان را در حوزههای مختلف این مقوله، مورد ارزیابی قرار می-دهد. یکی از این مفاهیم انتزاعی، زمان است. پژوهش حاضر، در راستای این موضوع و با تکیه بر نظریۀ مذکور صورت گرفته که در آن به تحلیل مفهوم مورد بحث در آثار محمد جواد محبت و پرتو کرمانشاهی پرداخته شده است. در آثار شاعران مذکور، زمان به صورتهای مختلفی عینی میگردد، پرتو کرمانشاهی زمان را به صورت انسانی خونریز و محمد جواد محبت، زمان را به صورت انسانی سخاوتمند میبیند، نگاه دو شاعر به مقولۀ زمان در بحث حیوانانگاری نیز بسیار به هم نزدیک است و با دیدی منفی به زمان مینگرند. گاهی زمان در اشعارشان به صورت پرده و حایل جلوه میکند و گاهی به صورت اشیاء قابل شمارش؛ آنان از زمان به عنوان مکانی محصور یاد میکنند که نگرش هر یک در این امر متفاوت است. این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی به انجام رسیده که در آن ضمن عینیسازی مفهوم زمان، اشتراکات و افتراق-های حوزههای مختلف آن را برای مخاطبان شرح و تفسیر نمودهایم. یافتههای تحقیق نشان میدهد که نگاه محمد جواد محبت و پرتو کرمانشاهی در عینیسازی مفهوم زمان با امور طبیعت نیز نمود بارزی دارد
زهرا صابری نیا؛ نرگس محمدی بدر؛ فاطمه کوپا؛ فرهاد درودگریان
چکیده
از دیدگاه هرمنوتیک تأملی، نقل قصه و روایت حکایت متعلق به دو دنیای گفتمانی متفاوت است. هر چند هیچ روایتی بدون کنش و تهی از زمان نیست، ولی تحلیل انتقادی حکایت، پیشانگاشت همسویی و همگونی کنش و زمانِ آن را با قصه متعارض میسازد. به طوری که میتوان گفت چالش حکایت، واداشتن زبان به پیروی از اندیشه و استعارگی فهم و دغدغة قصه، عمقبخشی ...
بیشتر
از دیدگاه هرمنوتیک تأملی، نقل قصه و روایت حکایت متعلق به دو دنیای گفتمانی متفاوت است. هر چند هیچ روایتی بدون کنش و تهی از زمان نیست، ولی تحلیل انتقادی حکایت، پیشانگاشت همسویی و همگونی کنش و زمانِ آن را با قصه متعارض میسازد. به طوری که میتوان گفت چالش حکایت، واداشتن زبان به پیروی از اندیشه و استعارگی فهم و دغدغة قصه، عمقبخشی به یکپارچگی زبان و رویدادانگاری داستان است. آنچه که اندیشة نوشتار حاضر حول محور آن میگردد در نافذترین شکل خود در دقایق سهگانة زمان و حکایت «پل ریکور» فرانسوی مطرح شده است. او با تحلیل انتقادی ماهیت کنش و زمان در عرصة محاکات میگوید: هم-بستگی تنگاتنگ بین محاکات و پیرنگ سبب شده نظریهپردازان ادبی متوجه حضور مؤلفهای پنهان بنام «آفرینش» که حکایت را برخلاف قصه سرشار از اندیشندگی میکند نشوند و کنش و بازنمود آن در قصه را با بازعملآوری کنش در حکایت یکسان پندارند. پنداشت اخیر سبب غفلت از پیکربندی و فهم عملی حکایت شده خصیصههایی را نادیده میگیرد که این سنخ ادبی را در مقابل قصه قرار میدهد. پژوهشگران مقالة حاضر با استفاده از رهیافتهای وی روایت «پیر چنگی» را که از داستانهای مشترک عطار و مولوی است به شیوة تحلیلی- محتوایی مقایسه کرده در مواجهه با این سؤال که کدام خصیصههای روایتی قادر است قصه و حکایت را از هم متمایز سازد به این برآیند رسیدهاند که حکایت برخلاف قصه، فربه از «برونگستری»، «فهم عملی»، «خودآیینی» و «شاکلهسازی» است.