پژوهشهای میان رشته ای ادبی
آسیه ذبیح نیا
چکیده
تحقیق حاضر رمان جای خالی سلوچ (1358) از دولت آبادی(1319) را در چارچوب نظریۀ داغ ننگ گافمن(1963( بررسی می کند. نظریۀ گافمن، روابط میان افراد در زندگی روزانه را تحلیل می کند. رمان خالی خالی سلوچ، روایت زندگی زن روستایی به نام «مِرگان» در روستای دور افتاده «زمینج» است که میکوشد پس از ناپدید شدن ناگهانی شوهرش، خانواده را حفظ کند، ...
بیشتر
تحقیق حاضر رمان جای خالی سلوچ (1358) از دولت آبادی(1319) را در چارچوب نظریۀ داغ ننگ گافمن(1963( بررسی می کند. نظریۀ گافمن، روابط میان افراد در زندگی روزانه را تحلیل می کند. رمان خالی خالی سلوچ، روایت زندگی زن روستایی به نام «مِرگان» در روستای دور افتاده «زمینج» است که میکوشد پس از ناپدید شدن ناگهانی شوهرش، خانواده را حفظ کند، در این راستا خود و فرزندانش متحمل انواع آزار جسمی، جنسی، سرخوردگی روحی و عاطفی، تحقیر، خیانت و بیوفایی میشوند. مقاله سعی دارد تا با روش توصیفی-تحلیلی به این پرسش بنیادین پاسخ دهد که کدام مضمون و درونمایۀ نظریۀ داغ ننگ گافمن در رمان جای خالی سلوچ نمود بیشتری دارد؟ براساس نتایج تحقیق، مهمترین داغ ننگ و برچسب زنیها در رمان جالی خالی سلوچ، بیهویتی، ناامنی و انزجار است. داغ بیاعتباری، احساس شومی سرنوشت، ناامنی وعقده حقارت و به تبع آن برانگیختگی حس کینتوزی و انتقام است که بیش از هر چیز دیگر مرگان را در برمیگیرد. مرگان و دیگر زنان داستان، اشخاصی رنجور، پریشان و سرگشته، ناامید، مضطرب و افسرده هستند که گرفتار چنبره سرنوشتاند. دولت آبادی به روایت زندگی این افراد میپردازد که احساس بیهویتی و سرگشتگی میکنند.
ابراهیم ظاهری عبدوند
چکیده
در این پژوهش، به تحلیل و درونکاوی شخصیت، در رمان جای خالی سلوچ، براساس دیدگاه وردن در مورد مراحل و تکالیف سوگ و واکنشهای بههنجار در برابر ماتم با روش اسنادی پرداخته شده است. تحلیل شخصیتهای داستان، بر اساس این دیدگاه، نشان میدهد خانوادۀ سلوچ مانند مرگان، عباس و ابراو، ابتدا از طریق انکار معنی فقدان، فراموشی انتخابی، نفی روی ...
بیشتر
در این پژوهش، به تحلیل و درونکاوی شخصیت، در رمان جای خالی سلوچ، براساس دیدگاه وردن در مورد مراحل و تکالیف سوگ و واکنشهای بههنجار در برابر ماتم با روش اسنادی پرداخته شده است. تحلیل شخصیتهای داستان، بر اساس این دیدگاه، نشان میدهد خانوادۀ سلوچ مانند مرگان، عباس و ابراو، ابتدا از طریق انکار معنی فقدان، فراموشی انتخابی، نفی روی دادن اتفاق مهم و داشتن تردید، واقعیت فقدان را نمیپذیرند تا درد رفتن سلوچ را بر خود آسان کنند که این امر، موجب ناهنجاریهایی در رفتار آنان میشود. در زمینۀ گذر از درد مصیبت، مرگان و عباس، درد مصیبت را انکار میکنند تا از خویش در برابر درد فقدان سلوچ محافظت کنند که این انکار، خود را به شکلی دیگر، یعنی رفتار نابههجار خشونت، نشان میدهد. در ادامه، نبودِ سلوچ را میپذیرند و همۀ آنان، با کسب مهارتهای جدید، با محیط بدون حضور شوهر/پدر انطباق مییابند. در پایان نیز با تغییر جای متوفی از نظر عاطفی، مانند عشق به فرزند و به دیگران، ازدواج کردن و عشق به کار، روزنی به سوی آینده و زندگی عادی میگشایند. از نظر احساسها، شناختها و رفتارها، شخصیتهای درگیر در سوگ، واکنشهای مختلفی مانند خشم، اندوه، گوشهگیری، جستوجو، توهم و بیقراری از خود نشان میدهند و سرانجام، با پشت سرگذاشتن همۀ این مراحل، احساسات و واکنشها، به زندگی معمولی باز میگردند. بر این اساس می-توان نتیجه گرفت که در این رمان، در کنار پرداختن به محیط اجتماعی، درون شخصیتهای مصیبتدیده نیز کاویده و حالتهای مختلف آنان بازنمایی شده است.