پژوهشهای میان رشته ای ادبی
صادق رشیدی؛ فاطمه عظیمی فرد
چکیده
این مقاله که در ذیل تحقیقات کیفی قرار میگیرد، با رویکرد تحلیلی و با هدف تبیین مفهوم اقتباس از منظر نظریه بینامتنیت نوشته شده و به بررسی نظریه بینامتنیت و چند مفهوم کلیدی دیگر پرداخته است. به نظر میرسد آن مفهومی که در هنرهای نمایشی بهعنوان اقتباس مطرح میشود، در واقع یک تمهید و تکنیک و تصور سنتی در باب معنای بر گرفتگی از متون قبلی است ...
بیشتر
این مقاله که در ذیل تحقیقات کیفی قرار میگیرد، با رویکرد تحلیلی و با هدف تبیین مفهوم اقتباس از منظر نظریه بینامتنیت نوشته شده و به بررسی نظریه بینامتنیت و چند مفهوم کلیدی دیگر پرداخته است. به نظر میرسد آن مفهومی که در هنرهای نمایشی بهعنوان اقتباس مطرح میشود، در واقع یک تمهید و تکنیک و تصور سنتی در باب معنای بر گرفتگی از متون قبلی است که اساساً با نظریه بینامتنیت قابل تبیین است. مفهوم اقتباس بهصورت سنتی بر نوعی همحضوری تأکید دارد و اساساً به یک جنبه از ابعاد گسترده و پیچیده انواع روابط بین متون بهصورتی آشکار تأکید میورزد. یکی از مهمترین پیامدهای گسترش نظریه بینامتنیت و بهطورکلی نظریههای بینامتنی، انحلال تدریجی مفهوم متن بهعنوان یک واحد منسجم و خودمختار معنایی بوده است که به نوبه خود منجر به تغییر تأکید از متن منفرد و مستقل و اسطورهای به مفهوم جدید از متن شده است. روشی که در آن متون به مقولات و متون دیگری مرتبط میشوند. بنابراین، تبیین ماهیت اقتباس و مناسبت آن با نظریه بینامتنیت مستلزم آشنایی ما با چند مفهوم نظری مهم است که ذیل نظریه ابرمتنیت توسط ژنت مطرح شده است که در این مقاله به بررسی آنها پرداختهایم.
مینا بهنام
چکیده
مقولة اقتباس به عنوان یکی از شاخه های ادبیات تطبیقی تلاشی برای ایجاد آثار جدید بر بنیاد ساخت و محتوای متون پیش از خود است. پژوهش حاضر از این منظر میان ادبیات به مثابة گفتار و نوشتار و سینما، تئاتر و نقاشی به مثابة تصویر پلی می زند و با نمونهگیری موردی از داستانهای شیخ صنعان، برصیصای عابد، جریج، فاوست، آنتوان قدیس و تائیس به کشف ساختار ...
بیشتر
مقولة اقتباس به عنوان یکی از شاخه های ادبیات تطبیقی تلاشی برای ایجاد آثار جدید بر بنیاد ساخت و محتوای متون پیش از خود است. پژوهش حاضر از این منظر میان ادبیات به مثابة گفتار و نوشتار و سینما، تئاتر و نقاشی به مثابة تصویر پلی می زند و با نمونهگیری موردی از داستانهای شیخ صنعان، برصیصای عابد، جریج، فاوست، آنتوان قدیس و تائیس به کشف ساختار داستانها، مشابهت و تفاوتشان با یکدیگر می پردازد؛ هدف از این پژوهش بررسی نحوة بازآفرینی و پردازش این داستانها در قلمرو تصویرسازی سینمایی، تئاتر و نقاشی بر مبنای اقتباس و انواع آن از دیدگاه دبورا کارتمل است.کشف نظام حرکتی، دگردیسی شخصیتها و نحوة پایان یافتن داستان از یک سو و تأکید بر تأثیر ایدئولوژیها در فرایند اقتباس و بازآفرینی و نیز توجه سازندگان آثار به نیاز زمان و تمایل مخاطبان از نتایج این تحقیق است. کشف نظام حرکتی، دگردیسی شخصیتها و نحوة پایان یافتن داستان از یک سو و تأکید بر تأثیر ایدئولوژیها در فرایند اقتباس و بازآفرینی و نیز توجه سازندگان آثار به نیاز زمان و تمایل مخاطبان از نتایج این تحقیق است.
علیرضا پورشبانان؛ امیرحسین پورشبانان
چکیده
ادبیات داستانی فارسی، گنجینهای غنی از روایتهای مختلف فکر و خیال نویسندگان خوش ذوق ایرانی است که در تعامل با هنر پر نفوذ سینما، قابلیتهای تعامل فراوانی دارد و رمان تاریخی دهنفرقزلباش نوشتهی حسین مسرور، یکی از این آثار است که در بستر ادبیات عامیانه با جزئیات فراوان نوشته شده و با بهرهمندی از وجوه تصویری و تعدد برخی عناصر ...
بیشتر
ادبیات داستانی فارسی، گنجینهای غنی از روایتهای مختلف فکر و خیال نویسندگان خوش ذوق ایرانی است که در تعامل با هنر پر نفوذ سینما، قابلیتهای تعامل فراوانی دارد و رمان تاریخی دهنفرقزلباش نوشتهی حسین مسرور، یکی از این آثار است که در بستر ادبیات عامیانه با جزئیات فراوان نوشته شده و با بهرهمندی از وجوه تصویری و تعدد برخی عناصر نمایشی، ظرفیتهای اقتباسی مطلوبی دارد. بر این اساس در مقالهی پیش رو تلاش شده به روش توصیفی- تحلیلی نشان داده شود چگونه زمینهی داستانی اثر و فراز و فرودهای پرکشش آن در کنار انبوهی از خردهروایتها با انواع بحرانها و نقاط اوج داستانی، به بستری تبدیل شده که سایر عناصر نمایشی مانند کشمکشهای پر هیجان فراوان، توصیفات متنوع و دقیق تصویری و شخصیتهای نمایشی باورپذیر، با بیانی حماسی و کنشمحور در آن شکل گرفته و در تعامل با درونمایههای پرمخاطب، این اثر را به گزینهای مطلوب برای اقتباس سینمایی تبدیل کرده است.
زهرا حیاتی؛ حسین صافی؛ فرنوش میرزایی
چکیده
هدف پژوهش این است که شیوه پردازش «زمان» بهعنوان یک عنصر روایی، در دو گفتمان ادبی و سینمایی که میان آنها رابطة اقتباس برقرار است و درواقع موضوعی مشترک دارند مقایسه شود تا تفاوت ابزارها و شگردهای بیانی این دو رسانه بیان گردد. رویکرد این تحقیق، روایتپژوهی با تأکید بر زمان روایی است و مورد مطالعه رمان و فیلم اقتباسی «شوهر ...
بیشتر
هدف پژوهش این است که شیوه پردازش «زمان» بهعنوان یک عنصر روایی، در دو گفتمان ادبی و سینمایی که میان آنها رابطة اقتباس برقرار است و درواقع موضوعی مشترک دارند مقایسه شود تا تفاوت ابزارها و شگردهای بیانی این دو رسانه بیان گردد. رویکرد این تحقیق، روایتپژوهی با تأکید بر زمان روایی است و مورد مطالعه رمان و فیلم اقتباسی «شوهر آهو خانم». در بحث زمانبندی روایت از دیدگاه ژنت، سه ویژگی درنظر گرفته میشود: 1. آرایش رویدادها: ترتیب ذکر وقایع در گفتمان روایی؛ 2. بسامد رویدادها: تناسبی که میان تعداد بازنمودهای یک رویداد در گفتمان روایی و دفعات احتمالی وقوع همان رویداد در جهان داستان وجود دارد؛ 3. دیرش رویدادها: حجمی که هر رویداد در گفتمان روایی به خود اختصاص میدهد. نتایج پژوهش نشان میدهد: 1.آرایش رویدادهای فیلم، بهشدت تحت تأثیر کتاب است و هیچ گونه خلاقیتی در این زمینه دیده نمیشود. تمام رویدادهای داستان، بهطورخلاصه گزینش شده و به همان ترتیب طبیعی درپی یکدیگر نمایش داده شدهاند؛ 2.در داستان، بسامد رویدادها غالباً از نوع تکبهتک است (یعنی برابر با تعداد وقوع وقایع در جهان داستان) و این موضوع بهدلیل قالب داستان (رمان) طبیعی مینماید ولی در فیلم بسامد برخی رویدادها از نوع کاهنده است؛ 3. با توجه به حجم کتاب شوهر آهوخانم ضربآهنگ روایت در کتاب کند است، در حالیکه ضربآهنگ روایت در فیلم، به دلیل حذفهای متعدد و پیدرپی تند است و حتی گاهی موجب مخدوش شدن پیرنگ روایت شده است.