پژوهشهای میان رشته ای ادبی
مریم درپر
چکیده
این پژوهش مطالعهای بینامتنی است که به بررسی وجوه همانندی بوف کور بهعنوان آغازگر داستان مدرن فارسی و نقاشی انتزاعی/آبستره واسیلی کاندینسکی و چگونگی کارکرد لایۀ حسی- ادراکی در آنها میپردازد. این مشابهت را بین صحنة آغازین بوف کور و شروع هنر انتزاعی واسیلی کاندینسکی (زادة 1866. مسکو) که خود او توصیف نموده، نشان میدهد؛ با هدف مطالعۀ ...
بیشتر
این پژوهش مطالعهای بینامتنی است که به بررسی وجوه همانندی بوف کور بهعنوان آغازگر داستان مدرن فارسی و نقاشی انتزاعی/آبستره واسیلی کاندینسکی و چگونگی کارکرد لایۀ حسی- ادراکی در آنها میپردازد. این مشابهت را بین صحنة آغازین بوف کور و شروع هنر انتزاعی واسیلی کاندینسکی (زادة 1866. مسکو) که خود او توصیف نموده، نشان میدهد؛ با هدف مطالعۀ بوف کور بهعنوان یک «درونمتن» یعنی متنی که حضور متون دیگر را منعکس میکند. کاندینسکی، که یکی از آغازگران هنر انتزاعی است، از معروفترین و اثرگذارترین هنرمندان سدة بیستم است و صادق هدایت نیز نویسندهای مشهور در ادبیات ایران و جهان است. نتایج پژوهش مشابهتی را درشروع آفرینش هنر کلامی (داستان بوف کور) و خلق هنر دیداری (نقاشی کاندینسکی) نشان میدهد که حرکت به سوی انتزاع را رقم میزند. این حرکت در هر دو هنر با مکاشفهای آغاز میشود که نور در آن نقش اساسی دارد و در هر دو، آنچه برای سوژه لذتبخش است، دور شدن از واقعیت است و این امر ریشه در وجه انتقادی بوف کور و هنر کاندینسکی دارد.
مینا بهنام
چکیده
مقولة اقتباس به عنوان یکی از شاخه های ادبیات تطبیقی تلاشی برای ایجاد آثار جدید بر بنیاد ساخت و محتوای متون پیش از خود است. پژوهش حاضر از این منظر میان ادبیات به مثابة گفتار و نوشتار و سینما، تئاتر و نقاشی به مثابة تصویر پلی می زند و با نمونهگیری موردی از داستانهای شیخ صنعان، برصیصای عابد، جریج، فاوست، آنتوان قدیس و تائیس به کشف ساختار ...
بیشتر
مقولة اقتباس به عنوان یکی از شاخه های ادبیات تطبیقی تلاشی برای ایجاد آثار جدید بر بنیاد ساخت و محتوای متون پیش از خود است. پژوهش حاضر از این منظر میان ادبیات به مثابة گفتار و نوشتار و سینما، تئاتر و نقاشی به مثابة تصویر پلی می زند و با نمونهگیری موردی از داستانهای شیخ صنعان، برصیصای عابد، جریج، فاوست، آنتوان قدیس و تائیس به کشف ساختار داستانها، مشابهت و تفاوتشان با یکدیگر می پردازد؛ هدف از این پژوهش بررسی نحوة بازآفرینی و پردازش این داستانها در قلمرو تصویرسازی سینمایی، تئاتر و نقاشی بر مبنای اقتباس و انواع آن از دیدگاه دبورا کارتمل است.کشف نظام حرکتی، دگردیسی شخصیتها و نحوة پایان یافتن داستان از یک سو و تأکید بر تأثیر ایدئولوژیها در فرایند اقتباس و بازآفرینی و نیز توجه سازندگان آثار به نیاز زمان و تمایل مخاطبان از نتایج این تحقیق است. کشف نظام حرکتی، دگردیسی شخصیتها و نحوة پایان یافتن داستان از یک سو و تأکید بر تأثیر ایدئولوژیها در فرایند اقتباس و بازآفرینی و نیز توجه سازندگان آثار به نیاز زمان و تمایل مخاطبان از نتایج این تحقیق است.
مراد اسماعیلی
چکیده
این مقاله با مفروض داشتن ارتباط بین حوزههای متنوع اندیشه و هنر هر عصر، پژوهشی بینارشتهای در قلمرو ادبیات تطبیقی و بینارشتهای است که به مطالعهی ارتباط بین شعر، نقاشی و معماری عصر صفوی میپردازد و با استفاده از نظریهی ادبیات تطبیقی هنری رماک، و بررسی بینارشته ای شعر، نقاشی و معماری عصر صفوی در پی تبیین و تحلیل این موضوع است ...
بیشتر
این مقاله با مفروض داشتن ارتباط بین حوزههای متنوع اندیشه و هنر هر عصر، پژوهشی بینارشتهای در قلمرو ادبیات تطبیقی و بینارشتهای است که به مطالعهی ارتباط بین شعر، نقاشی و معماری عصر صفوی میپردازد و با استفاده از نظریهی ادبیات تطبیقی هنری رماک، و بررسی بینارشته ای شعر، نقاشی و معماری عصر صفوی در پی تبیین و تحلیل این موضوع است که چگونه مفهومی یکسان، به اشکال متفاوت در شعر، نقاشی و معماری این عصر نمود یافته است. بر اساس یافتههای این پژوهش، لذت اینجهانی و کسب لذت و سرخوشی، که از مؤلفههای اساسی زمینی شدن و رویگردانی از عوالم دیگر است، یکی از پیشفرضهایی است که اساس اندیشه و هنر این عصر را شکل میدهد. از این روی، شاعران، نقاشان و معماران عصر صفوی به اشکالی مختلف و متنوع، به جنبهی لذت بخش بودن هنر خود توجه داشتهاند و بر اساس آن به آفریدن و خلق آثار خود دست یازیدهاند.