رضا مبینی سوچلمایی؛ منیره فرضی شوب
چکیده
اقتباس فیلم ها از آثار ادبی تقریبا از اوایل پیدایش سینما وجود داشته است. فیلم هامون ساخته داریوش مهرجویی نیز با تکیه بر اقتباس، بر اساس رمان معروف بوف کور نوشته صادق هدایت ساخته شده است. هدف اصلی این پژوهش، مقایسهی عنصر زمان در رمان بوف کور و اثر سینمایی مقتبس از آن یعنی فیلم سینمایی هامون است. روش مورد استفاده در این پژوهش تحلیلی-توصیفی ...
بیشتر
اقتباس فیلم ها از آثار ادبی تقریبا از اوایل پیدایش سینما وجود داشته است. فیلم هامون ساخته داریوش مهرجویی نیز با تکیه بر اقتباس، بر اساس رمان معروف بوف کور نوشته صادق هدایت ساخته شده است. هدف اصلی این پژوهش، مقایسهی عنصر زمان در رمان بوف کور و اثر سینمایی مقتبس از آن یعنی فیلم سینمایی هامون است. روش مورد استفاده در این پژوهش تحلیلی-توصیفی است که مبنای آن توصیف گزاره می باشد و بر اساس نظریهی زمان روایی ژرار ژنت به رشته تحریر در آمده است. این مقایسه در بخش مضمون و محتوای کلی دو اثر و خاصتر بر اساس نظریه زمان روایی ژنت در بخشهای ترتیب، تداوم و بسامد انجام شده است. نتایج حاکی از آن است که 1- در برگردان بوف کور به فیلم هامون، حالتی میانه مورد توجه قرار گرفته که هم بر اصالت و استقلال اثر مقتبس و هم بر اصالت و استقلال اثر منبع تاکید میشود. 2- در بخش مضمون، از این جهت که هر دو اثر، روایت زندگی انسانی است که از محیط و انسان های اطراف خود خسته شده و به انزوا کشیده شده است و به رویا و ضمیر ناخودآگاه پناه می برد، بسیار به هم نزدیک است. 3- هیچ یک از دو اثر از نظم و ترتیب زمانی خاصی تبعیت نمیکنند و به شیوهی زمان پریشی، روایت میشوند
علیرضا پورشبانان؛ امیرحسین پورشبانان
چکیده
ادبیات داستانی فارسی، گنجینهای غنی از روایتهای مختلف فکر و خیال نویسندگان خوش ذوق ایرانی است که در تعامل با هنر پر نفوذ سینما، قابلیتهای تعامل فراوانی دارد و رمان تاریخی دهنفرقزلباش نوشتهی حسین مسرور، یکی از این آثار است که در بستر ادبیات عامیانه با جزئیات فراوان نوشته شده و با بهرهمندی از وجوه تصویری و تعدد برخی عناصر ...
بیشتر
ادبیات داستانی فارسی، گنجینهای غنی از روایتهای مختلف فکر و خیال نویسندگان خوش ذوق ایرانی است که در تعامل با هنر پر نفوذ سینما، قابلیتهای تعامل فراوانی دارد و رمان تاریخی دهنفرقزلباش نوشتهی حسین مسرور، یکی از این آثار است که در بستر ادبیات عامیانه با جزئیات فراوان نوشته شده و با بهرهمندی از وجوه تصویری و تعدد برخی عناصر نمایشی، ظرفیتهای اقتباسی مطلوبی دارد. بر این اساس در مقالهی پیش رو تلاش شده به روش توصیفی- تحلیلی نشان داده شود چگونه زمینهی داستانی اثر و فراز و فرودهای پرکشش آن در کنار انبوهی از خردهروایتها با انواع بحرانها و نقاط اوج داستانی، به بستری تبدیل شده که سایر عناصر نمایشی مانند کشمکشهای پر هیجان فراوان، توصیفات متنوع و دقیق تصویری و شخصیتهای نمایشی باورپذیر، با بیانی حماسی و کنشمحور در آن شکل گرفته و در تعامل با درونمایههای پرمخاطب، این اثر را به گزینهای مطلوب برای اقتباس سینمایی تبدیل کرده است.