پژوهشهای میان رشته ای ادبی
فاطمه تقینژاد؛ محتشم محمدی؛ علی محمد محمودی
چکیده
یکی از ساختارهای بنیادی در شعر رُزا جمالی و غادهالسّمّان تفکر اسطورهای است. از آنجا که این دو شاعر از لحاظ شیوۀ استفاده از واژگان و عناصر زبانی زنانه شباهتهای بسیاری با هم دارند، اشعارشان از جنبۀ عناصر زبانی مشترک و دارای کهن الگو، تحلیل تطبیقی شده است؛ بنابراین روش انجام پژوهش تطبیقی و با رویکرد توصیفی- تحلیلی بوده است. یافتهها ...
بیشتر
یکی از ساختارهای بنیادی در شعر رُزا جمالی و غادهالسّمّان تفکر اسطورهای است. از آنجا که این دو شاعر از لحاظ شیوۀ استفاده از واژگان و عناصر زبانی زنانه شباهتهای بسیاری با هم دارند، اشعارشان از جنبۀ عناصر زبانی مشترک و دارای کهن الگو، تحلیل تطبیقی شده است؛ بنابراین روش انجام پژوهش تطبیقی و با رویکرد توصیفی- تحلیلی بوده است. یافتهها نشان میدهد هر دو شاعر بر اساس اندیشه و عاطفۀ زنانه از عناصر و جلوههای طبیعت استفاده کردهاند و حضور این عناصر و مفاهیم مثل زمین، دهلیز، دریا، اقیانوس، درخت و ... ریشۀ کهنالگویی دارند؛ درواقع هر دو شاعری دارای سرشت و ذهنیتی متأثر از ضمیر ناخودآگاه هستند و تصاویر شعر آنها فراتر از مرزها و محدودیتهای مردسالارانه محسوب میشود. همچنین عناصر کهنالگویی زنانه (رویش، زایش، حیات، جاودانگی و مرگ) در اشعار این شاعران برجسته است. رزا جمالی، زایش و حیات را از طریق تشبیه خود به کلمۀ زنانه «زمین» و غادهالسمان جاودانگی زنانه را از طریق همانند دانستن خود با «درخت و جنگل» نشان داده است. از لحاظ ذهنیت زنانه باید گفت زبان جمالی نسبت به زبان غاده مبهمتر و زنانهتر است. همچنین وحدت و جاودانگی در شعر جمالی بیشتر از غاده دیده میشود.
کلمات کلیدی: ادبیات تطبیقی؛ رزا جمالی؛ غادهالسمان؛ طبیعت؛ اسطوره؛ کهنالگو
پژوهشهای میان رشته ای ادبی
ابوالفضل حری
چکیده
این مقاله، بر نقش مطالعات میانرشتگی و فرهنگی در تبیین ادبیات تطبیقی تأکید میکند. در اینجا، پای چند مسأله به میان میآید. اول، ادبیات فقط محدود به متون مکتوب نمیشود و همه نوع متون نوشتاری و غیرنوشتاری را در برمیگیرد. دوم، تعریف دقیقی از ادبیات تطبیقی بهمثابه «رشته» یعنی نظام مطالعاتی در دست نداریم. سوم، علاوه بر مطالعات ...
بیشتر
این مقاله، بر نقش مطالعات میانرشتگی و فرهنگی در تبیین ادبیات تطبیقی تأکید میکند. در اینجا، پای چند مسأله به میان میآید. اول، ادبیات فقط محدود به متون مکتوب نمیشود و همه نوع متون نوشتاری و غیرنوشتاری را در برمیگیرد. دوم، تعریف دقیقی از ادبیات تطبیقی بهمثابه «رشته» یعنی نظام مطالعاتی در دست نداریم. سوم، علاوه بر مطالعات رشتهای، بحث مطالعات میانرشتهای، چندرشتهای، بینارشتهای، پسارشتهای و فرارشتهای نیز به میان میآید. همة بحث این است که ادبیات تطبیقی چه موقع و چگونه ممکن است به مطالعۀ فرهنگی بدل شود؟ این مقاله، میکوشد به برخی مسائل مرتبط با پیوند مطالعات فرهنگی، میانرشتگی، و ادبیات تطبیقی اشاره و روابط میان آنها را به اختصار تبیین کند. از این رو، ابتدا به پیشینة مطالعاتی اشاره، و سپس، مبانی نظری بحث تبیین میشود. به تعاریف مختلف فرهنگ نیز اشاره، و مباحث میان رشتگی در ارتباط با مطالعات فرهنگی و ادبیات تطبیقی مرور میشوند. آنگاه تلاش میشود، مسائل میانرشتگی ادبیات تطبیقی به مثابه رشته، مرور شود. این مقاله، درآمدی بر بحث ارتباط ادبیات تطبیقی با سایر هنرها محسوب میشود.
مینا بهنام
چکیده
مقولة اقتباس به عنوان یکی از شاخه های ادبیات تطبیقی تلاشی برای ایجاد آثار جدید بر بنیاد ساخت و محتوای متون پیش از خود است. پژوهش حاضر از این منظر میان ادبیات به مثابة گفتار و نوشتار و سینما، تئاتر و نقاشی به مثابة تصویر پلی می زند و با نمونهگیری موردی از داستانهای شیخ صنعان، برصیصای عابد، جریج، فاوست، آنتوان قدیس و تائیس به کشف ساختار ...
بیشتر
مقولة اقتباس به عنوان یکی از شاخه های ادبیات تطبیقی تلاشی برای ایجاد آثار جدید بر بنیاد ساخت و محتوای متون پیش از خود است. پژوهش حاضر از این منظر میان ادبیات به مثابة گفتار و نوشتار و سینما، تئاتر و نقاشی به مثابة تصویر پلی می زند و با نمونهگیری موردی از داستانهای شیخ صنعان، برصیصای عابد، جریج، فاوست، آنتوان قدیس و تائیس به کشف ساختار داستانها، مشابهت و تفاوتشان با یکدیگر می پردازد؛ هدف از این پژوهش بررسی نحوة بازآفرینی و پردازش این داستانها در قلمرو تصویرسازی سینمایی، تئاتر و نقاشی بر مبنای اقتباس و انواع آن از دیدگاه دبورا کارتمل است.کشف نظام حرکتی، دگردیسی شخصیتها و نحوة پایان یافتن داستان از یک سو و تأکید بر تأثیر ایدئولوژیها در فرایند اقتباس و بازآفرینی و نیز توجه سازندگان آثار به نیاز زمان و تمایل مخاطبان از نتایج این تحقیق است. کشف نظام حرکتی، دگردیسی شخصیتها و نحوة پایان یافتن داستان از یک سو و تأکید بر تأثیر ایدئولوژیها در فرایند اقتباس و بازآفرینی و نیز توجه سازندگان آثار به نیاز زمان و تمایل مخاطبان از نتایج این تحقیق است.
مراد اسماعیلی
چکیده
این مقاله با مفروض داشتن ارتباط بین حوزههای متنوع اندیشه و هنر هر عصر، پژوهشی بینارشتهای در قلمرو ادبیات تطبیقی و بینارشتهای است که به مطالعهی ارتباط بین شعر، نقاشی و معماری عصر صفوی میپردازد و با استفاده از نظریهی ادبیات تطبیقی هنری رماک، و بررسی بینارشته ای شعر، نقاشی و معماری عصر صفوی در پی تبیین و تحلیل این موضوع است ...
بیشتر
این مقاله با مفروض داشتن ارتباط بین حوزههای متنوع اندیشه و هنر هر عصر، پژوهشی بینارشتهای در قلمرو ادبیات تطبیقی و بینارشتهای است که به مطالعهی ارتباط بین شعر، نقاشی و معماری عصر صفوی میپردازد و با استفاده از نظریهی ادبیات تطبیقی هنری رماک، و بررسی بینارشته ای شعر، نقاشی و معماری عصر صفوی در پی تبیین و تحلیل این موضوع است که چگونه مفهومی یکسان، به اشکال متفاوت در شعر، نقاشی و معماری این عصر نمود یافته است. بر اساس یافتههای این پژوهش، لذت اینجهانی و کسب لذت و سرخوشی، که از مؤلفههای اساسی زمینی شدن و رویگردانی از عوالم دیگر است، یکی از پیشفرضهایی است که اساس اندیشه و هنر این عصر را شکل میدهد. از این روی، شاعران، نقاشان و معماران عصر صفوی به اشکالی مختلف و متنوع، به جنبهی لذت بخش بودن هنر خود توجه داشتهاند و بر اساس آن به آفریدن و خلق آثار خود دست یازیدهاند.
حیدر خضری
چکیده
بخش اول مقاله سعی بر آن دارد تا خوانشهای جدیدی از داستان مجنون لیلی ارائه دهد. بخش دوم مقاله با رویکردی میانرشتهای و پسااستعماری به بررسی تاریخ سیر و تحول این داستان از ادبیات قرن هفتم هجری عربی تا اولین اقتباس اوپرایی آن در جهان اسلام (1908– در آذربایجان)، اولین اقتباس سینمایی آن به زبان مالایی (1933- در بنگلادش)، اولین پژوهش کاربردی ...
بیشتر
بخش اول مقاله سعی بر آن دارد تا خوانشهای جدیدی از داستان مجنون لیلی ارائه دهد. بخش دوم مقاله با رویکردی میانرشتهای و پسااستعماری به بررسی تاریخ سیر و تحول این داستان از ادبیات قرن هفتم هجری عربی تا اولین اقتباس اوپرایی آن در جهان اسلام (1908– در آذربایجان)، اولین اقتباس سینمایی آن به زبان مالایی (1933- در بنگلادش)، اولین پژوهش کاربردی در عرصهی ادبیات تطبیقی (40/1398– در ایران)، وبالاخره جدیدترین اقتباس سینمایی آن (2011–در آمریکا) بپردازد. مهمترین دستاوردهای این سفر میانرشتهای و فراملّی و فرهنگی بررسی و تحلیل شدهاند. مقاله با پیشنهاد جایگزین کردن مدل خطی- عمودی- ثنایی رایج در مطالعات ادبیات تطبیقی جهان اسلام با مدل دایره ای- افقی- تعدّدی بینارشتهای و پسااستعماری به کار خود پایان میدهد.
یوسف محمدنژاد عالی زمینی؛ رمضان رضایی؛ پریناز علی اکبری
چکیده
ارتباط، فرایند ارسال و دریافت پیام است که گاه در قالب سخن و کلام شکل می گیرد و گاه در قالبی غیر از کلام، که به نظر میزان تأثیرگذاری این نوع ارتباط بر گیرنده بیش از ارتباط کلامی است. ارتباط غیرکلامی، حاصل به کارگیری اندامهای مختلف بدن برای دریافت و ارسال پیام است. از بین انواع ارتباط غیرکلامی، و به عبارتی کاربرد زبان بدن در فرایند ارتباط، ...
بیشتر
ارتباط، فرایند ارسال و دریافت پیام است که گاه در قالب سخن و کلام شکل می گیرد و گاه در قالبی غیر از کلام، که به نظر میزان تأثیرگذاری این نوع ارتباط بر گیرنده بیش از ارتباط کلامی است. ارتباط غیرکلامی، حاصل به کارگیری اندامهای مختلف بدن برای دریافت و ارسال پیام است. از بین انواع ارتباط غیرکلامی، و به عبارتی کاربرد زبان بدن در فرایند ارتباط، «زبان نگاه» یا ارتباط چشمی همواره اهمیت فوق العاده ای داشته است. به نظر میرسد که شاعران قدیم نیز به اهمیت این موضوع واقف بوده و از آن برای تقویت ارتباط خود با مخاطب به خوبی بهره برده اند. بر این اساس، در مقالۀ پیش رو کوشیدیم استفاده از ساختار ارتباط چشمی یا زبان نگاه را در شعر قدیم فارسی و عربی، با رویکرد تحلیلی مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی تبیین نماییم. یافتههای این پژوهش بیان کنندۀ آن است که هر وقت نگاه بر تخت «سخن» نشسته است، پیام را حکیمانه رسانده ضمن آنکه در برگیرندۀ یک زبان رمزی و اشارتی نیز بوده است.