فاطمه آقانوری؛ احسان رئیسی؛ سید علی اصغر میرباقری فرد؛ محمد حسین حیدری
چکیده
بازنویسی متون کهن موضوعی بسیار مهم و پیونددهندۀ نسلهای مختلف از لحاظ فرهنگی است. بازنویسی فعالیتی علمی_خلاقه است؛ بدان جهت که برای انجام یک بازنویسی موفق ضروری ست نسبت به متن کهن (مبدأ بازنویسی) اشراف علمی داشت و در فرآیند بازنویسی نیز باید به اصول علمی توجه کرد. افزون بر آن بازنویس نیز بهمانند هر فعالیت علمی دیگر به الگویی کارا ...
بیشتر
بازنویسی متون کهن موضوعی بسیار مهم و پیونددهندۀ نسلهای مختلف از لحاظ فرهنگی است. بازنویسی فعالیتی علمی_خلاقه است؛ بدان جهت که برای انجام یک بازنویسی موفق ضروری ست نسبت به متن کهن (مبدأ بازنویسی) اشراف علمی داشت و در فرآیند بازنویسی نیز باید به اصول علمی توجه کرد. افزون بر آن بازنویس نیز بهمانند هر فعالیت علمی دیگر به الگویی کارا و موثر نیاز دارد تا بتواند بر اساس آن الگو، متنی منقح و اثرگذار در اختیار مخاطبان قرار دهد. اهمیت و حساسیت وجود این الگو، وقتی دوچندان میشود که گروه مخاطبان بازنویسی، کودکان باشند. این مقاله با بهرهگیری از مباحث و نظریات علوم تربیتی و علوم ادبی کوشیده است الگویی گامبهگام برای بازنویسی مثنوی برای کودکان7-12سال طراحی کند. مبنای علوم تربیتی این الگو برپایۀ آرای مونتهسوری استوار شده است. استخراج مقاصد اصلی مولوی از سرایش مثنوی از منابع معتبر و علمی، فهم بافت و موقعیت داستان در کلام مولوی، بهکارگیری وزن مثنوی، حذف داستانهای فرعی، استفاده از راوی دوم شخص در زاویۀ دید، تکمیل شدن پایان داستان توسط خود کودک و.. از جمله مباحثی ست که با نظر به آرای تربیتی و ویژگیهای منحصربهفرد مثنوی به طور ویژه در باب بازنویسی مثنوی مولوی مطرح شده و از یافتههای این پژوهش به شمار میرود. در پایان، مبتنی بر الگوی ارائهشده، یکی از داستانهای مثنوی بازنویسی شده است. این تحقیق در قالب الگویی روشمند و با استفاده از دیدگاههای تربیتی مونتهسوری، پیادهسازی اصول بازنویسی برای کودکان را تسهیل و تبیین کرده است.
احسان رئیسی
چکیده
ین مقاله ترجمهای است از مقالۀ «What Has Literature to Offer Computer Science?» که به قلم Mark Dougherty در سال 2003 در شمارۀ 7 مجلۀ HumanIT انتشار یافته است.نویسنده در این مقاله کوشیده است ظرفیتهای ادبیات را برای استفاده در علوم رایانه تبیین کند. مقاله به دو بخش کلی تقسیم میشود: در قسمت نخست دیدگاههای فلسفی مختلف دربارۀ نسبت مهندسی با هنر بررسی و تحلیل شده و ...
بیشتر
ین مقاله ترجمهای است از مقالۀ «What Has Literature to Offer Computer Science?» که به قلم Mark Dougherty در سال 2003 در شمارۀ 7 مجلۀ HumanIT انتشار یافته است.نویسنده در این مقاله کوشیده است ظرفیتهای ادبیات را برای استفاده در علوم رایانه تبیین کند. مقاله به دو بخش کلی تقسیم میشود: در قسمت نخست دیدگاههای فلسفی مختلف دربارۀ نسبت مهندسی با هنر بررسی و تحلیل شده و در بخش دوم در باب پیوند ادبیات و رایانه سخن رفته است. مؤلف میکوشد نشان دهد که میتوان بین ادبیات و رایانه نیز پیوندی مانند پیوند زبانشناسی و رایانه برقرار کرد و به واسطۀ این پیوند از ظرفیتهای ادبیات برای ارتقاء علوم رایانه بهره جست. مؤلف در حوزۀ علوم رایانه بر چند محور تمرکز کرده است که میتوان در آنها از ادبیات استفاده کرد: 1. هوش مصنوعی (برای فهم متن)؛ 2. مستندسازی سیستمهای رایانهای (برای آن که درک و دریافت این مستندات آسانتر شود)؛ 3. کدنویسی (برای مواجهه با کدها به مثابه یک متن ادبی یا بهرهگیر از صورتهای تمثیلی برای سادهسازی مسئلهها)